بررسي علل و انگيزه هاي طلاق و پيامدهاي آن
هر چند صحبت كردن در مورد طلاق چندان خوشايند و مطلوب نيست، اما مطرح كردن مباحث خانواده مي طلبد كه در مورد اين مسأله نيز توضيحاتي داده شود.
طلاق به معني پايان قانوني ازدواج و جدا شدن همسران از يكديگر است. طلاق معمولاً وقتي اتفاق ميافتد كه استحكام رابطه زناشويي از بين مي رود و ميان زن و شوهر ناسازگاري و تنش وجود دارد.
انواع طلاق:
طلاق در اسلام را مي توان به چهار نوع تقسيم كرد:
1 - طلاق رجعي : آن است كه بعد از طلاق تا وقتي كه زن در عده است مرد مي تواند به او رجوع كند.
2 - طلاق بائن: آن است كه بعد از طلاق، مرد حق ندارد به زن خود رجوع كند، يعني بدون عقد او را به زني قبول نمايد.
3 - طلاق خلع : طلاق زني را كه به شوهرش مايل نيست و مهر يا مال ديگر خود را به او مي بخشد كه طلاقش دهد طلاق خلع گويند.
4 - طلاق مبارات : اگر زن و شوهر يكديگر را نخواهند و زن مالي به مرد بدهد كه او را طلاق دهد آن طلاق را مبارات گويند.
علل و انگيزه هاي طلاق:
1 - ظاهر شدن تدريجي مشكلات مالي كه ممكن است قسمتي از آن از هزينه هاي جشن و مراسم ازدواج ناشي شود. طبعاً قسمت ديگر فشارهاي مالي به افزايش هزينههاي زندگي پس از ازدواج ارتباط دارد.
2 - عدم توانايي اخلاقي و جنسي
3 - عدم علاقه و احتمالاً كراهت طرفين از يكديگر، مثل برخي از ازدواج هاي فاميلي، مصلحتي و تحميلي كه به تدريج ظاهر مي شود.
4 - دخالت ديگران به ويژه خانواده هاي زوجين كه معمولاً مايه رنجش زن و شوهرهاي جوان مي شود و گاه طلاق از پيامد هاي آن است.
5 - سوء ظن، عدم تكمين، عدم پاي بندي به مذهب، اعتياد، زياده طلبي و فزون خواهي، انتخاب نادرست اوليه، كمي سن ازدواج، نا آگاهي و بي سوادي، تفاوت فرهنگي، ازدواج مجدد، بيكاري، نداشتن مسكن، اختلاف در تعيين محل زندگي، عدم تأييد ازدواج توسط خانواده و خويشاوندان، عدم تفاهم زن و شوهر نسبت به ايفاي نقشها و وظايف خود و ...
اثرات طلاق:
پس از طلاق، به دلايل مختلف ممكن است عزت نفس دچار آسيب شود. بسياري از افرادي كه متاركه كردهاند خود را شخصي فاقد ارزش و توان كافي براي ازدواج مجدد ميدانند. مردان و زنان از لحاظ واكنشي كه در برابر طلاق از خود نشان ميدهند، با يكديگر فرق دارند. مردان گرايش به آن دارند كه طلاق را به عنوان چيزي كه به ناگهان رخ كرده است ادراك كنند. زنان بيشتر احتمال ميرود كه آن را به عنوان نقطه پاياني بر يك فرايند طولاني قلمداد كنند. به همين خاطر است كه زنها كمتر احساسهاي منفي را درباره طلاقشان گزارش ميكنند. طلاق براي زنان تنشزاتر و گستردهتر است تا مردان. ممكن است اين زني باشد كه ترديد كمتري درباره نفس طلاق داشته باشد اما هم اوست كه در برقراري زندگي جديد مشكلات بيشتري خواهد داشت.
عواقب و پيامدهاي طلاق :
عواقب و پيامدهاي طلاق يا تاثير ضمني طلاق در پديدههاي رواني و اجتماعي را ميتوان به طور اختصار چنين برشمرد :
1 ـ بزهكاري كودكان و نوجوانان، ناسازگاريها و رفتارهاي ضد اجتماعي آنان.
2 ـ فحشا به ويژه در نتيجه فقر و ناآگاهي
3 ـ اعتياد زنان، مردان و كودكان و استفاده از كودكان در توزيع مواد مخدر و ديگر فعاليتهاي غير مجاز
4 ـ پرخاشگري و ناسازگاري كودكان و نوجوانان، فرار از منزل و ولگردي آنان
5 ـ افت تحصيلي، خودكشي زن يا شوهر و حتي فرزندان آنان
6 ـ كاهش ميل به ازدواج در ديگر افراد خانواده به ويژه بچههاي طلاق
7 ـ اهمال و مسامحه والدين در تعليم و تربيت فرزندان، ايجاد آسيبهاي رواني و اجتماعي براي آنان.
8 ـ فرزندان طلاق اكثرا افسرده، گوشه گير و منزوي هستند و اتكاي به نفس آنان نيز به شدت ميگردد.
تهيه كننده : زهره عرفانيان
مددكار اجتماعي زندان مركزي مشهد
ارسال دیدگاه
دیدگاه شما بعد از تایید در قسمت نظرات نمایش داده خواهد شد.