علیرضا جلالی مدیر دفتر و کارشناس قضایی دیوان عالی کشور
سرآغاز: مسئله تثبیت خانواده و اتخاذ تدابیری به منظور رفاه و سعادت خانوادهها در دوام و بقای آن برای تکوین یک اجتماع ایدهآل، امری است که باید بیش از اینها مورد مطالعه و بررسی قرار گیرد. بنابراین سعادت و ترقی و خوشبختی یک اجتماع ایجاب میکند به سعادت و ترقی خانواده توجهی دقیق معطوف شود. خانواده مناسبترین جایگاه برای تأمین نیازهای عاطفی، تکاملی، جنسی و همچنین نیازهای معنوی انسان است. این واحد اجتماعی مبدأ بروز عواطف انسانی و کانون صمیمانهترین روابط و تعاملات فردی است و میتواند بهترین بستر را برای تأمین امنیت و آرامش روانی زوجین و نیز پرورش نسل جدید فراهم آورد.مکتب حیاتبخش اسلام با تأکید بر ساز و کارهای خانواده، رشد معنوی و روانی جامعه بشری را مرهون احکام خانواده میداند. ازاینرو به منظور تنظیم و استحکام روابط انسانها، قوانین و رهنمودهای سعادتآفرینی را مقرر نموده است که با اجرای آنها در جامعه میتوان به افقهای روشن در زندگی فردی و اجتماعی امیدوار بود.
تعریف تثبیت خانواده
تعریف موضوع تثبیت خانواده به طور روشن چندان آسان نیست. علاوه بر آن چندان احتیاجی هم به آن وجود ندارد. به مصداق قاعده <تعرف الاشیاء بالاضداد> نقیض تثبیت خانواده، عدم ثبات و تزلزل آن است. بنابراین میتوان گفت هنگامی ازدواج متزلزل و بیثبات است که روابط زوجین به علت نبودن هماهنگی، تیره شده یا دوام و بقای ازدواج به سبب عدم رضایت هر یک زوجین یا هر دو آنها تهدید شود و یا اساس ازدواج به واسطه رابطه یکی از زوجین با فرد ثالث پریشان گردد.
اهمیت خانواده
خانواده قدیمیترین و مهمترین گروه اجتماعی است. قدیمیترین است؛ چراکه یک گروه طبیعی است که از آغاز زندگی بشر وجود داشته و مهمترین است؛ برای آن که بدون آن زندگی در اجتماع متصور نـیـسـت. خانواده هسته مرکزی اجتماع است و نخستین اجتماعی است که فرد در آن گام مینهد و آداب زنــدگــی و اصــول و رسـوم اجـتـمـــاعـــی و تــعـــاون و از خودگذشتگی را در آن فرامیگیرد.
خانواده کانون حفظ سنن ملی و اخلاقی و مرکز رشد عواطف و احساسات است. کودکانی که بدون خانواده بزرگ میشوند دارای کمبودهای عاطفی و اخلاقی فراوانی هستند. زن و مردی که از کانون گرم خانوادگی بیبهرهاند، اغلب با فساد و تیرهروزی همآغوشند.
خانواده در دنیای امروزی
در دنیای امروز، در بسیاری از نقاط جهان و در رابطه با خانوادهها با وصفی مواجهیم که در آن حیثیت و شرافت بسیاری از انسانها نادیده گرفته میشود؛ زندگی انسانها صورت مبتذلی پیدا کرده و در معرض ارضای هوسهای سطحی و زودگذر به جای عشق و آرامش واقعی هستند؛ عدهای هوسباز در قالب روشنفکرنمایی سعی میکنند زنان را از کانون خانواده بیرون بکشند و به صورت ابزار و وسیله در اختیار خود قرار دهند و گروهی کورکورانه به دعوت و ندای آنها پاسخ گفته و تیشه به ریشه خود میزنند. خانواده در دنیای امروز بیش از گذشته، دستخوش تزلزل روابط و از هـمگـسـیختگی است. زن و شوهر به علت جداییها، اشتغالات بسیار، افکار و ایدهآلهای متفرق و عوامل و عقاید متنوع با هم رابطه دوستانه ندارند. صفا و صمیمیتی که در جوامع سنتی بین زن و شوهر دیده میشد، در جوامع غیر سنتی حالت خواب و روِیا را دارد.
آسیبشناسی ثبات خانواده
بحران اساسی خانواده به اقتصاد و اشتغال و نیازهای مادی ارتباط زیادی ندارد؛ گرچه اشتغال بیش از حد زنان در خارج از خانه بر روابط آنها با فرزندان و همسرشان تأثیر مهمی دارد. رفتار مردگرایانه و مستقل زن در جامعه بر استحکام خانواده و همگرایی عاطفی آن تأثیر منفی گذاشته است. نیاز به حفظ شغل و درآمد برای تداوم زندگی زنان امر مهمی است که حتی منجر به سقط جنین برای حفظ موقعیت شغلی شده است.
تفاوت نقشها بین زن و مرد که سرچشمه غنا و رفاه و مصلحت خانواده و جامعه میباشد از بین رفته و این موضوع باعث تخریب خانواده و جامعه شده است. طرد سالمندان از خانواده به عنوان موجوداتی مزاحم و پرتوقع رو به افزایش است. این مسئله سبب از دست دادن تجربیات آنها به عنوان الگوی اصیل و فرهنگی برای نسلهای بعدی میشود؛ زیرا در هر خانواده چهار نسل یکدیگر را درک میکنند: پدر بزرگها، پدران میانسال و جوانان و کودکان.
به دلایل گوناگون شمار اندکی از زندگیهای مشترک به طلاق میانجامد؛ اما این پایان ماجرا نیست. نبود عشق و محبت که به نسبتها و شدتهای گوناگون نمود پیدا میکند، جلوههای متفاوتی میتواند بیابد که دلزدگی در روابط زناشویی و نارضایتی از زندگی مشترک نمونه آن است. برای حفظ خانواده از فروپاشی، باید از همان آغاز مراقب بود و کنترلهای لازم را ایجاد نمود.
کم سن و سالی زن و مرد، تفاوت زیاد در بهره هوشی، چگونگی روابط کلامی و غیر کلامی، توقعهای مادی زیاد، اعتیاد، نازایی زن و مرد، بیتوجهی اعضای خانواده به باورهای دینی و انجام رفتارهای خارج از محدوده شرعی، آزار و اذیت والدین و ناخشنود کردن آنها از جمله عوامل پـیـدایـش اخـتلافات خانوادگی هستند. از سوی دیگر، عواملی چون پاکی، تقوا، حفظ عفت و رعایت حقوق، شرکت در غم و شادی یکدیگر، وجود فرزند، مـحـدود کـردن خـواستهها، تحمل یکدیگر، کنترل عوامل مزاحم، کنترل مراکز فساد، ارشاد عمومی، تشویق به ازدواج و آسانسازی آن همگی میتوانند در حفظ ثبات خانواده مؤثر باشند.
طلاق و راهکارهایی برای محدود ساختن آن
نقطه اوج اختلافات خانوادگی و عدم ثبات و تزلزل مبانی اخلاقی خانواده، طلاق است که در اسلام امری ناپسند تلقی میشود. مرد مسلمان نباید از روی هوا و هوس و بدون دلیل اقدام به طلاق زن خود کند. اسلام طلاق را تنها در مواردی که چاره منحصر به جدایی است، تجویز کرده است.
پـیـامـبر اسلام(ص) میفرماید: <هیچ چیز نزد خدا محبوبتر از خانهای که با ازدواج آباد شود نیست و هیچ چیز نزد خدا منفورتر از آشیانهای که بهوسیله طلاق از هم بپاشد، نیست.>
در حدیث دیگری آمده است: <هیچ حلالی نزد خدا مبغوضتر از طلاق نیست. خدا مرد پرطلاق بوالهوس را دشمن میداند.>
اقداماتی که در زمینه محدود کردن طلاق میتواند انجام گیرد، عبارتند از: اقدامات تعلیمی و تربیتی، اقدامات قانونی و اقدامات درمانی و تأمینی.
اقدامات تعلیمی و تربیتی: این اقدامات بدین منظور باید صورت گیرد که در وجدان مردم و عقاید و اصول اخلاقی آنان نفرت از طلاق ایجاد شود و پرورش یابد و سطح تربیت مردم بدین نحو باشد که از نظر اخلاقی از طلاق و نفاق احتراز نمایند. پسران و دختران جوان باید از ابتدای رشد برای آن که بتوانند خانواده باثباتی را تشکیل دهند، آماده شوند. این امر برعهده اجتماع، پدر و مادر و دسـتـگـاههای تعلیماتی است. مسئله انتخاب همسر از مهمترین مطالبی است که مربیان، اعم از پدر و مادر و مـعلمان وظیفه دارند جوانان را نسبت به آن ارشاد و راهنمایی کنند.
اقدامات قانونی: مشکل به نظر میرسد که در کشوری بتوان به وسیله قانون فردی را که مایل است ازدواج خود را منقطع نماید، قابل مجازات دانست. هیچ قانونی نمیتواند از طریق مجازات فردی را مجبور کند که بر خلاف میل خود با همسرش زندگی نماید. تدابیر قانونی برای جلوگیری از خاتمه دادن به ادامه زندگی زناشویی باید به طور غیر مستقیم صورت گیرد.اقدامات درمانی و تأمینی: در حال حاضر محاکم فقط به موجه بودن عمل طلاق رسیدگی و حکم صادر میکنند؛ در صورتی که باید مجهز به هیئت کارشناسان مجرب بوده و در هر مورد با توجه به علل و عوامل و شرایط خاص، آنها را مورد بررسی قرار دهند. دولـتهـا هـم بـایـد خـانـوادههـایـی را کـه زیر فشار طـاقـتفـرسـای زنـدگی ماشینی خرد میشوند، دریابند؛ از آنها حمایت کنند؛ وسایل رفاه و آســایــش آنـان را تـأمـیـن نـمـایـنـد و از کـمـکهـای مـادی و مـعنوی دریغ نورزند.
دوام و بقای خانواده مستلزم آن است که رشته و پیوند ازدواج از هم نگسلد و تا پایان عمر باقی بماند. بدیهی است ازدواجی که به طلاق منجر میشود دیگر وجود ندارد تا دوام داشته باشد.
تعدد زوجات
اسلام تعدد زوجات را برای موارد استثنایی تجویز کرده و اصل در اسلام تکهمسری است. رعایت عدالت هرچند غیر ممکن نیست؛ اما کاری است بس دشوار که از عهده هر کسی ساخته نیست. نظام تعدد زوجات هیچ وقت در کشورهای اسلامی رواج چندانی نداشته و اغلب خانواده مسلمان تکهمسری بوده است.
آنچه توجه حقوقدانان را به تعدد زوجات جلب کرده، تعدد زوجات عملی است؛ به این معنا که مرد بدون این که برابر قانون بتواند چند زن را در یک زمان در نکاح خود داشته باشد، با یک زن ازدواج کند و با زنان دیگر رابطه جنسی داشته باشد.
گمان میرود اجازهای که در اسلام داده شده است، تجویزی است برای مواقع ضروری و موردی استثنایی است. در هر حال تعدد زوجات- چه عملی و چه قانونی- برای تثبیت وضع خانواده و استحکام مبانی آن مضر بوده و صلح و صفا را در خانواده از بین میبرد؛ نفاق، کینه و دورویی ایجاد میکند و بین فرزندانی که از مادران متعدد و یک پدر متولد میشوند، از ابتدا تخم کینه و نزاع کاشته میشود و به جای کانون محبت و گرم خانواده، نفاق و دشمنی پرورش مییابد.
تکالیف مشترک قانونی مقرر در جهت تثبیت خانواده
همین که نکاح واقع شد، حقوق و تکالیفی برای زن و شوهر ایجاد میشود. برخی میگویند مقصود از روابط زوجیت همان مسائل جنسی است؛ اما به نظر میرسد روابط زوجیت مطلق و دارای معنای گستردهای است. درست است که قانون حقوق و تکالیفی را برای زوجین تعیین کرده و ضمانت اجرایی را برای آنها در نظر گرفته است؛ اما باید توجه داشت که قانون بهتنهایی نمیتواند آرامش و سعادت خانواده را تضمین کند. آنچه در خوشبختی خانواده از قانون مؤثرتر میباشد، اخلاق است. زن و شوهر باید با صفا و رضایتمندی با هم زندگی کنند و گذشت و فداکاری داشته باشند.
تکالیف مشترک زوجین
حسن معاشرت
مـاده 1103 قـانـون مدنی در این زمینه میگوید: <زن و شوهر مکلف به حسن معاشرت با یکدیگر هستند.>
زندگی مشترک را میتوان از لـوازم حـسـن مـعاشرت دانست. بنابراین مرد مکلف است زن خود را در خانهاش بپذیرد و زن مکلف است در خانه مرد زندگی کند.
معاضدت
برابر ماده 1104 قانون مدنی، زوجین باید در تثبیت مبانی خانواده و تربیت اولاد خود به یکدیگر معاضدت نمایند. هدف اصلی از ازدواج همکاری در زندگی و اشتراک مساعی زن و شوهر در تأمین سعادت و رفاه خانواده است. معاضدت زوجین به یکدیگر نیز مفهوم عرفی است و حدود آن با توجه به عرف و عادات و مقتضیات زمان و مکان تعیین میشود.
وفاداری
زن و شوهر باید نسبت به یکدیگر وفادار باشند؛ به این معنا که از برقراری رابطه نامشروع با دیگران بپرهیزند.
مسئله تثبیت خانواده تنها در قلمرو حقوق نیست و فقط توسط قانون نمیتوان آن را تأمین کرد؛ بلکه مسائل آن در علمالاجتماع، مذهب و فرهنگ هر کشور مطرح میشود و اغلب مربوط به مسائل اخلاقی و اصول مذهب میباشد. بنابراین درباره هر یک از مسائل آن باید به مبانی اخلاقی و اصول مذهب مردم توجه شود. از سوی دیگر تثبیت وضع خانواده، مستلزم دوام و بقای ازدواج است. هر اندازه شالوده و اساس محکم بنا شود دوام خانواده و سعادت آن بهتر تأمین میگردد. مسلم است هر چه به روابط زناشویی با دید مقدستری نگریسته شود و روابط زن و مرد جز به طریق ازدواج در انـظـار مـردم گـنـاه و زشت محسوب گردد، خانوادهها محکمتر و دوام و بقای آنها بهتر تأمین میشود. ازاینرو باید اصول عقاید مذهبی درباره ازدواج در بین مردم حفظ و تقویت شده و به جنبه عبادی ازدواج و خانواده اهمیت داده شود. با هدایت مردم به طرف ازدواج و تشکیل خانواده و تقویت مبانی دین در اجتماع هر نوع رابطه نامشروع از بین میرود.
هدف، وظیفه و کارکرد خانواده مطلوب
هدف خانواده عبارت است از به وجود آوردن نسل جدید و پرورش آن به نحوی که نیروهای بدنی، روحی و ذهنیشان به طور متعادل پرورش یافته و برای زندگانی خوب و مرفه آماده شوند. اگر هدف از تربیت افراد پرورش قوای بدنی و ذهنی آنها و کسب معلومات لازم برای اشتغال به حرفه بود، اساساً وجود خانواده و حضور پدر و مادر برای فرزند ضرورت نداشت؛ چه انجام این امر و رسیدن به این هدف از طریق پرورشگاهها به مراتب بهتر وآسانتر است.
اجتماع تنها به افراد سالمی که در حرفهای خاص معلومات کافی داشته باشند، نیاز ندارد؛ بلکه نیازمند افرادی است که علاوه بر واجد بودن این صفات، سایر نیروهای روحی، هنری و عواطف آنان به قدر لزوم پرورش یافته و دارای رشد اجتماعی کافی باشند و وظیفه مهم خانواده در قسمت اخیر هدفهای آن است.
پرورش عواطف و احساسات و علاقهمند شدن به خانواده و اجتماع و واجد بودن احساسات نوعدوستانه و علاقه به آب و خاک و بهرهمندی از احساسات لطیف بشری تنها در کانون گرم خانواده میسر است و همه کوشش و مجاهدت برای تثبیت وضع خانواده برای آن است که اطفال در محیط آرام و پر مهر خانواده خود از این صفات ممتاز بشریت بهرهمند شوند و سودمند، مفید و مؤثر به حال اجتماع باشند.
کارکرد خانواده مطلوب عبارت است از رفع نیازهای مادی، مشارکت در امور خانواده و انجام وظایف و تکالیف اخلاقی و شرعی به صورت متعارف. علاوه بر آن، اعضای خانواده با یکدیگر به تبادل نظر میپردازند و به یکدیگر تعلق خاطر دارند، همدیگر را درک میکنند، با تمام وجود در جهت رفع نیازهای یکدیگر تلاش میکنند و در حل مسائل و مشکلات کارگشای یکدیگر و محرم اسرار و غمخوار هم هستند.در مرحله بالاتر، خانواده در مقام ارزش الهی محل تعالی و تکامل فرد و پرورش عبادالله است. از این منظر، هدف از تشکیل خانواده کمالبخشی به اعضای آن و آمادهسازی بندگان صالح برای جهاد در راه اهداف متعالی اسلام و اصلاح اجتماعی و رشد فرهنگ عمومی است.
مکاتب دینی و اخلاقی، سلامت جامعه را در گرو سـلامـت خـانـواده مـیدانـنـد و هرگونه برنامه ریزی و سرمایهگذاری را در جهت تحکیم بنیان خانواده و حفظ حـریـم مـقـدس آن سفارش میکنند. اسلام خانواده را مهمترین و اساسیترین واحد اجتماعی میداند که بنای آن بر الفت، همراهی و همدلی استوار است. محبوبترین بناها نزد پروردگار خانواده است. از یک طرف در خانواده مطلوب احساسات مردان باعث بازپروری عاطفه آنان میشود و مادر عاطفه خود را با توجه به کودکش به نسل آینده منتقل میکند. دختری که در کانون خانواده از محبت سیراب میشود، دیگر در خیابان دلش را به توجهات مردان غریبه خوش نمیکند.
عوامل آسیبزا در روابط همسران از منظر آموزههای دینی
ایجاد روابط صحیح و سازنده بین مرد و زن است که باعث استواری بنیان خانواده میشود. ناسازگاری همسران نه تنها بر کـنـشهـای روانـی و اجـتماعی آنان اثر میگذارد؛ بلکه بر رشد و تحول فرزندان نیز آثار سوئی بر جای میگذارد و در نتیجه، خانواده را آشفته بار میآورد و روز به روز به میزان طلاقها افزوده شده و اختلالات روانی، رفتاری و شخصیتی بیشتر میشود. مؤلفههای بحرانزا و تضعیفکننده روابط صحیح و سازنده همسران از منظر آموزههای دینی اشکال و ابعاد گوناگونی دارد که به طور اجمال به آنها اشاره میشود:
بیتوجهی به حقوق متقابل
اولین عاملی که روابط صحیح و سازنده همسران را در کانون گرم خانواده تضعیف میکند، بیتوجهی به حقوق مشترک است. آگاهی از حقوق و وظایف متقابل مقدمه عمل است و مانع به وجود آمدن مشکلات دیگر میشود. خانوادهای که در آن همسران حقوق همدیگر را بشناسند و در رعایت آن نهایت کوشش را به کار برند، بستر آرامش و سپری محکم در مقابل آفات و آسیبهای اجتماعی برای خود و فرزندان خواهد بود.شیوه همسرداری نبی اکرم (ص) در زندگی مشترک با حضرت خدیجه(س) و روابط حضرت علی (ع) با حضرت فاطمه زهرا (س) نمونههایی از رعایت حقوق متقابل زن و شوهر در مکتب حیاتبخش اسلام است.
عدم درک متقابل
زن و شوهر از دو خانواده و دو فرهنگ جداگانه پرورش مییابند. بنابراین طرز فکرها و سلیقهها متفاوت بوده و ممکن است درباره هر مسئله اختلاف نظر وجود داشته باشد. این موضوع خود موجب پیدایش اختلاف در زندگی خانوادگی است. اگر زن و مرد یکدیگر را نشناسند و از علایق و اندیشههای همدیگر آگاه نباشند، در زندگی با شکست روبهرو میشوند و در نتیجه در محیط خانواده سردی، ناامیدی و سکوت بهوجود خواهد آمد.
سختگیری در لغزشها
سختگیری زوجین در خطاها و لغزشهای یکدیگر از عوامل مشکلساز در حوزه خانواده است. وجود سختگیری و انعطافناپذیری کانون خانواده را سرد میکند، عشق و محبت را میمیراند و اختلافات و مشاجره را تشدید میکند. سختگیری نشانه سوءنیت و بدبینی به زندگی است. عدم بخشش و گذشت در عواطف طرفین اثر نامطلوب میگذارد و در طرز تفکر و شیوه عمل آنان اثر منفی ایجاد میکند.رسول اکرم (ص) میفرماید: <آیا شما را به بهترین اخلاق دنیا و آخرت راهنمایی کنم؟ پیوستن به کسی که از تو بریده و بخشش کسی که تو را محروم ساخته و گذشتن از کسی که به تو ستم کرده است.>
گسترش چشم و همچشمی
امروزه گسترش فرهنگ سرمایهداری منجر به بروز پدیده <مصرفزدگی> و ایجاد نیازهای کاذب در خانوادهها شده است. در چنین شرایطی کاملاً روشن است که عموم مردم روز به روز نیازهای تازهتری را احساس کرده و همگام با آن میزان توقعشان افزایش مییابد. در این میان، چشم و همچشمی به خصلتی فراگیر در مردم تبدیل شده و این امر محیط خانواده را با دشواری و چالشهای جدید مواجه میسازد.
خودکامگی
در فرآیند تربیت، مشورت کردن یکی از شیوههای مقبول و پسندیده است. جامعهای که براساس خودرأیی اداره میشود، فاقد حیات و زندگی است؛ نه شایسته بقا و دوام. افرادی که مستبد هستند و خود را بینیاز از افکار دیگران میدانند، بیشتر به خطاهای بزرگی دچار میشوند و خود را به هلاکت میاندازند.
مرد یا زنی که بدون در نظر گرفتن رأی و نظر طرف مقابل تصمیم میگیرد و مصالح و برنامه زندگیاش را بهتنهایی تعیین میکند، تصمیم کاملاً صحیح و منطقی نگرفته است و نمیتواند تمامی جوانب را لحاظ کند.
خودرأیی و خودکامگی یکی از زوجین سبب میشود خانواده قادر به حل مشکلات و تعارضهای خود نبوده و کارکردهای آن تضعیف گردد.
در این نوع خانواده، سلسله مراتب قدرت به گونهای است که یکی از همسران قدرت تام دارد و مرزها نامشخص و نامعین هستند، اعضای خانواده استقلال رأی ندارند، بحث و گفتوگو به طور کلی تعطیل است و خانواده دچار سردی عاطفی و از همگسیختگی میشود.
لجبازی
آخرین مؤلفهای که به آن پرداخته میشود، پدیده شوم لجبازی است که بهسرعت به صفا و صمیمیت خانواده لطمه میزند و آن را تبدیل به کینهتوزی و دشمنی میکند. حضرت علی (ع) در این مورد میفرماید: <لجاجت، رأی و تفکر را سست میکند. >
گاهی خواستههای معقول و منطقی زن و مرد در محیط خانواده تحقق نمیپذیرد. طرز برخورد هر یک از زوجین در این باره نقش بسزایی در پیدایش روحیه لجبازی دارد. بر این اساس، پیدایش روحیه لجبازی معلول عدم تعادل روحی و فکری افراد است.
پیدایش هر نوع لجبازی از طرف زن و مرد، لجبازی طرف مقابل را نیز به همراه دارد. این خصلت در فرصت کوتاهی کانون صمیمی خانواده را به جهنمی سوزان تبدیل میکند و دیر یا زود پایههای آن خانواده را از هم میگسلاند.
نتیجهگیری
اساس و بنیان ثبات خانواده، خانواده سالم و بانشاط است. خانواده سالم خانوادهای است که به طور بنیادین از سلامت، آرامش روانی و معنوی هر یک از اعضایش حمایت میکند. در چنین خانوادهای فضای مقتدرانه وجود دارد؛ اما این اقتدار انعطافپذیر است.در خانواده سالم و ایدهآل برای هر عضو فرصتی برای با دیگران بودن وجود دارد و اعضای خانواده با مشارکت در این لحظهها احساس میکنند که عضو خاص و پذیرفته شده خانواده خود هستند. وجود عشق، مهربانی و گذشت نشان از جاری بودن معنویت در خانواده دارد.خانوادههایی که از مذهب یا مجموعه ثابتی از معیارهای اخلاقی پیروی میکنند، موفقتر و خوشبختتر هستند؛ زیرا معنویت چارچوب محکم و آرامشبخشی را در زندگی ایجاد میکند که هم خاص و هم الهامبخش اعضای خانواده در مشکلات است.کمبود امکانات مادی ممکن است در هر خانوادهای رخ دهد؛ اما در خانواده سالم کمبودهای مادی مانعی جدی بر سر راه برآوردن نیازهای معنوی محسوب نمیشود. محبت، صمیمیت و مورد تأیید واقع شدن، اصول بنیادین پذیرفته شده بین اعضای خانواده است. در چنین خانوادهای امکان رشد و بالندگی در فضایی آکنده از تشویق، حمایت و عشق که لازمه موفقیت است، فراهم میشود. اعضای خانواده بهخوبی آگاهند که آنچه در تملک دارند، آنان را غنی نمیکند؛ بلکه ثروت اصلی در توانایی زیستن صرفنظر از داراییهاست.اعضای خانواده سالم احساس یکدیگر را میپذیرند و نه تنها اجازه میدهند این احساسها ابراز شوند؛ بلکه یکدیگر را تشویق میکنند احساسات درونی خود را بروز دهند.صداقت در خانواده سالم موضوعی مهم است و فرزندان و اعضای خانواده یاد میگیرند حقیقت را بگویند؛ هرچند دردناک و پردردسر باشد. در چنین خانوادههایی احساسات رنج آور مانند ترس، خجالت و غم کمدوام و گذرا هستند و ابراز این احساسات برای رهایی و کاستن از آنهاست؛ نه تشدید و ماندگاریشان. داشتن خانوادهای سالم و موفق امری محال نیست؛ فقط باید با مهارت عمل کرد و از روابط خانوادگی آگاه بود و آنها را زنده نگه داشت.
ارسال دیدگاه
دیدگاه شما بعد از تایید در قسمت نظرات نمایش داده خواهد شد.