جستو جو

خانواده و پرخاشگری نوجوان

خانواده و پرخاشگری نوجوان

آموزش و پرورش منطقه 19


موضوع:
خانواده و پرخاشگری نوجوان

تحقيق و بررسي:
مریم فرجی- ناهید محمد زاده


آموزشگاه: هدی ( دوره دوم)


سال تحصيلي:   95-94


فهرست مطالب
عنوان                            صفحه
مقدمه     3
اهداف جزئی     5
سئوالات تحقیق     5
تعریف پرخاشگری     5
رفتار بهنجار و نابهنجار     ....7
رفتارهای پرخاشگرانه     ..8
خودكشي در نوجوانان    ................9
علل پرخاشگری     ..9
1-    کمبود عاطفی و پاشیده شدن نظام خانواده     ..9
2- فقر اقتصادی – اجتماعی – فرهنگی     ...........................................................11
توصیه هایی به والدین     12
توصیه هایی به کارکنان مدرسه ......................................................................    13
                    توصيه هايي به مسئولين رسانه هاي گروهي ................................................ 14
توصيه هايي جهت كاهش مشكلات شخصيتي نوجوانان ..........................15
    شيوه هاي برخورد با مشكلات دوران نوجواني............................................. 17
               نتیجه گیری     ..........................................................................................................21
               منابع و مآخذ........................................................................................................ 22
 
مقدمه
این پژوهش با عنوان «خانواده و پرخاشگری نوجوان» و با هدف آشنایی هر چه بیشتر با دوره نوجوانی و شناخت مسائل و مشکلات این دوره خاص از زندگی، از اهمیت و ضرورت ویژه ای برخوردار است تا به این ترتیب جامعه از زیر ساخت های تربیتی مناسبی برخوردار شده و بالندگی و شکوفایی را در پرتو آن به دست آورد.
پرواضح است که نوجوانان نقش مهم و تعیین کننده ای درسازندگی جامعه به عهده دارند. منظور از دوره نوجوانی سالهای بین 12 تا 18 سالگی است که در این سالها همه چیز در حال تغییر و دگرگونی و تحول است. رشد جسم در اوایل این دوران به سرعت افزایش می یابد تا حدی که حتی باعث نگرانی خود نوجوانان نیز می شود.
هرچه جوامع پیشرفته تر می شوند بحرانهای روانی نوجوانان نیز بیشتر و شدیدتر می گردند و مشکلات آنها به علت پیچیدگی زندگی انسانها پیچیده تر می شود. به عنوان مثال نوجوانان ساکن در شهرهای بزرگ و صنعتی دچار رفتارهای افراطی و انحرافی و حتی بزهکاری شده و به صورت مسأله ای بزرگ درآمده اند. در صورتی که نوجوانان ساکن در شهرهای کوچک و یا حتی روستاها چون گرفتار پیچیدگیهای زندگی شهری نیستند کمتر به انجام رفتارها و اعمال بزهکارانه روی می آورند.
از این رو شناخت ویژگیهای نوجوانان می تواند کمک شایانی به والدین، مربیان و مسئولان امور در نحوه برخورد با این قشر جامعه بنماید.
از جمله رفتارهای افراطی در این دوره حساس و پرخطر زندگی، پرخاشگری است که  این تحقیق بنا دارد آن را ریشه یابی کرده و به بررسی علل آن بپردازد.
وجود روحیه پرخاشگری در اکثر نوجوانان به علت قرار گرفتن در موقعیت خاص سنّی، انکارناپذیر است به همین دلیل محقق بر آن است تا پرخاشگری دوره نوجوانی را مورد بررسی قرار داده و علل آن را کشف کند. در جوامع جوانی مانند ایران اگر به مسائل مربوط به دوره نوجوانی و جوانی توجه نشود، بروز مشکلات ناشی از آن دور از انتظار نخواهد بود. اما متأسفانه باید گفت هم اکنون نیز به دلیل عدم آگاهی از علل پرخاشگری نوجوانان، به این مسأله توجه خاصی نشان داده نشده است.
یکی از عوامل مهم بروز پرخاشگری در نوجوانان، عدم آگاهی خانواده ها از چگونگی برخورد با نوجوانان است. اگر خانواده ها از روحیات نوجوانان آگاهی درستی داشته باشند. مطمئناً واکنش صحیح تری در مقابل پرخاشگری آنها از خود بروز داده و به آنها کمک می کنند تا علل پرخاشگری را در خود یافته و درصد رفع آنها برآیند.
در صورت ایجاد چنین رابطه ای بین خانواده ها و نوجوانان مسلماً مشکلات مربوط به دوره نوجوانی کاهش یافته و یکی از عوامل ایجاد تنش در خانواده از بین می رود. در نتیجه جامعه سالم تر و پویاتر خواهد شد.
امروزه مسأله پرخاشگری یکی از حادترین مسائلی است که اکثر خانواده ها با آن روبرو هستند و می توان گفت نوجوانان بیشتر در معرض خطر این رفتار افراطی قرار گرفته و به آن مبتلا می شوند. پرخاشگری نوجوانان به اشکال مختلفی بروز می کند. از جمله، عدم رعایت نظم، عدم رعایت قوانین و مقررات جامعه، انجام رفتارهای گستاخانه نسبت به والدین و معلمین و حتی افراد عادی و ...
اگر مشکلات این دوره مهم از زندگی مورد بررسی قرار نگرفته و برطرف نشود، برای نوجوانان خطرناک و مسأله ساز می گردد و از آنجا که مشکلی با مشکل دیگر پیوند خورده و در نهایت سبب بسیاری از انحرافات فردی و اجتماعی و حتی بزهکاری خواهد شد به همین علت ضرورت دارد تا همه نهادها و سازمانها در این حیطه وارد شده و برای برطرف کردن موانع و مشکلات نوجوانان قدم بردارند تا ریشه مشکلات نوجوانان از جمله پرخاشگری مشخص شده و تا حد امکان راه حل های مفید و قابل استفاده از در جهت تعدیل رفتار پرخاشگری و عدم بروز آن ارائه گردد.
همان طور که می دانیم باید بستر جامعه از هر گونه آفات و صدمات و انحرافات اجتماعی به دور باشد تا زمینه های لازم جهت رشد رغبتها – استعدادها و خلاقیتها و نیز رشد عاطفی و اجتماعی افراد فراهم گردد. به همین علت برای حفظ سلامت جامعه و ایجاد مصونیت برای آن به طوری که از هر گونه آلودگی و معضل و مانعی به دور باشد. باید عوامل مانع پیشرفت را شناسایی کرده و برای پیشگیری و درمان آنها چاره جویی نمود.
از این رو تحقیق و پژوهش در مورد علل بروز مشکلات دوران نوجوانی مثل پرخاشگری و چگونگی رفع آنها از نیازهای جامعه کنونی ماست.

اهداف جزئی
- میزان آشنایی خانواده ها با روحیات نوجوانان و چگونگی برخورد صحیح با آنها.
- میزان تأثیر مشکلات اقتصادی خانواده ها در بروز پرخاشگری در نوجوانان.

سئوالات تحقیق
1- خانواده ها تا چه میزان از روحیات نوجوانان و چگونگی برخورد صحیح با آنها آگاهی دارند؟
2- آیا مشکلات اقتصادی در خانواده ها می تواند به عنوان عاملی مهم در بروز پرخاشگری در نوجوانان به شمار آید.

تعریف پرخاشگری:
پرخاشگری یک مکانیزم روانی است که در اثر ناکامی فرد در مواجهه با موقعیتهای خاص بروز کرده و به نوعی در او تداوم یافته است که البته ریشه در رفتاری مطلوب به نام «خشم» دارد. بنابراین هنگام پرخاشگری فرد به طور ناخودآگاه فشارهای ناشی از محرومیت ها و ناکامی های خود را به صورت واکنشهای حمله، تجاوز، رفتارهای کینه توزانه و پرخاشگرانه نشان می دهد. عده ای از روان شناسان معتقدند که رفتارهای بزهکارانه در نوجوانان مانند سرقت و انحراف جنسی، نماینده کشش خصمانه و کینه توزانه ای است که از سوی فردی که خود را مطرود، محروم یا تحت فشار یافته است بروز می کند.» (خدایاری فرد، 1373 ، ص78).
بر این اساس می توان گفت: پرخاشگری یک مکانیزم سازگاری یا دفاعی است که به نوعی حالت تداوم یافته به خود گرفته است. واکنشهای دفاعی یا مکانیسم های دفاعی و یا مکانیسم های سازشی همان طور که قبلاً اشاره شد عبارتند از: «اعمال و رفتارهای مشخص و تدافعی که شخص به طور ناخودآگاه به منظور حلّ عقده های روانی، حفظ تعادل شخصیتی و یا رهایی از چنگ اضطراب از آنها استفاده می کند. (خدایاری فرد، 1373 ، ص76)
همان طور که دانستیم «پرخاشگری واکنش کلّی نسبت به ناکامی است، هر چند افراد همیشه پاسخهای پرخاشگرانه آشکار از خود نشان نمی دهند و آنها را در وجود خود سرکوب می کنند. مثلاً پسری که به وسیله یکی از همکلاسان خود مورد اهانت قرار گرفته، غالباً به طور فیزیکی به او حمله ور می شود. زدوخوردها و دعواهای حیاط مدرسه، خود نشانه هایی از این پرخاشگریهاست. گروهی از روان شناسان معتقدند که طبقات اجتماعی غیر مرفه جامعه، بیشتر از طبقات متوسط و مرفه احساسات پرخاشگرانه خویش را ابراز و آشکار می سازند. «کارن هورنی» روان شناس معروف معتقد است که سرکوب همه احساسات پرخاشگرانه و خصمانه» از نقطه نظر سلامت روان بسیار بد و خطرناک است زیرا سرکوب چنین احساساتی سرانجام به اضطراب و واکنشهای عصبی می انجامد. بنابراین پیشنهاد می کند که انسان باید گهگاه احساسات خصمانه ي خویش را ابراز کند تا از شدت فشار انفجار درونی جلوگیری به عمل آید. با این حال پرخاشگری در اکثر موارد با شیوه های غیرمستقیم ابراز می شود. مثلاً شخصی که به وسیله فرد دیگری مورد تحقیر قرار گرفته، احتمالاً به او پیشنهاد دعوا و کتک کاری نمی کند ولی احساسات خصمانه اش را نسبت به او با انتقاد شدید از او بیان می کند.» (نوابی نژاد، 1362، ص 128).

رفتار بهنجار و نابهنجار
«به نظر می رسد پاره ای از مردم غالب اوقات به طور سازنده و کارآمد عمل می کنند، کوشش های آنان واقع بینانه، از لحاظ اجتماعی بارور و از لحاظ شخصی ارضا کننده است در حالیکه افراد دیگر فقط تا حدودی دارای شیوه های موثر در مواجهه با مسائل هستند و بیشتر اوقات به جای صرف انرژی در حل فعالانه مشکل، به استفاده از مکانیزم ها و رفتارهای دفاعی می پردازند. مکانیزم دفاعی به طور خلاصه عبارت است از واکنشهای فرد در مقابل ناکامی که به صورت تغییر شکل انگیزه ها بروز می کند به گونه ای که انسان خود را ناآگاهانه درباره انگیزه ها و هدفهای واقعی اش فریب می دهد. این گونه افراد در جامعه کمتر نقش سازنده و موثر دارند و نارضایی و ناشادی شخصی آنها غالباً مشهود است و گروه دیگری هستند که کلّاً در مواجهه با مشکلات، ناتوانی و از حل آنها عاجز بوده و شدیداً وابسته به دیگرانند.
این گونه افراد معمولاً برای جامعه مخّرب و در زندگی شخصی خویش ناشاد و درمانده هستند» (نوابی نژاد، 1362 ، ص 24).
«صاحبنظران شش خصوصیت بنیادی زیر را مهمترین ویژگیهای فرد هنجار می دانند:
1- فرد بنهجار به شیوه ای واقع بینانه عمل می کند؛ کوششهای وی در جهت سازگاری و حل مسأله مبتنی بر موارد زیر است: الف – ارزیابی دقیق از موقعیتهایی که با آن مواجه می شود. ب – داشته ها و تواناييها او. ج – اثرات درازمدت اعمال او.
2- فرد بهنجار انعطاف پذیر است؛ او قادر به تغییر رفتار خویش طبق انتظارات و توقعات در حال تغییر از واقعیت است و هنگام ضرورت قادر به یادگیری پاسخهای جدید می باشد.
3- فرد بهنجار انسانی موثر است؛ او در محدوده امکانات و شرایط محیطی، قادر به پاسخگویی به نیازها و ارضای انگیزه های خویش است.
4- فرد بهنجار اجتماعی است؛ انگیزه های وی با توجه به شرایط و ارزشهای منطقی جامعه شکل می گیرد و نگرشهای او بازتابی از توجه صادقانه به رفاه دیگران است و رفتاری اجتماع پسند دارد.
5- فرد بهنجار از زندگی لذّت می برد، او به یک رضایت و خشنودی درونی که ناشی از استفاده بارور و موثر از منابع ذهنی، عاطفی و اجتماعی خویش است برخوردار می باشد.
6- فرد بهنجار از پختگی لازم برخوردار است؛ رفتاری متناسب با سن، میزان هوش و توانائیهای جسمی و روانی خویش دارد.» (نوابی نژاد، 1362 ، صص 30-29).

رفتارهای پرخاشگرانه
«بسیاری از پژوهشگران به نقش ناکامی در تکوین پرخاشگری تکیه می کنند. بندر می گوید: کودک هر نوع ناکامی را به منزله حمله خصمانه محیط تلقی می کند، «سائقه های سازنده» وجود کودک، وقتی دچار محرومیت و یا نابسامانی و ناهماهنگی در تحول کودک به وجود می آورد، پرخاشگری بروز می کند. به طور کلی پرخاشگری عکس العمل در برابر کمبودهای عاطفی است. بندر در کنار ناکامی عوامل دیگری را نیز مطرح می سازد. در برخی از مجتمعهای فرهنگی – اجتماعی برخی از صور پرخاشگری پذیرفته شده است (مثلاً پرخاشگری برای دفاع از ضعفا ...) از طرف دیگر همانندی با جنس مرد در برخی از فرهنگها دارای بار پرخاشگرانه است.
افگلیش و پیرسن نشان داده اند که فرد در برخی از موارد پرخاشگری نشان می دهد: وقتی که درمانده می شود و می کوشد تا خود را با حمله ور شدن رهایی بخشد و شخص و یا شیئی را که موجب ترس او شده است، از بین ببرد یعنی نسبت به آنها خشمگین می گردد - وقتی که خود را از دستیابی به چیزی که میل دارد، محروم حس می کند، خشم او متوجه شخص و یا چیزی می شود که او را ناکام ساخته است – وقتی که می خواهد کاری را انجام بدهد که هم به انجام آن ترغیب و هم منع می شود. در این حال نسبت به شخصی که او را وادار به کاری می کند که منع شده و شخصی که او را باز می دارد، خشمگین می گردد – حالت پرخاشگرانه روزانه وقتی پیش می آید که فرد در معرض خطر، ناکامی و یا دستخوش میلی همراه با تلاش است.
پرخاشگری برحسب سن و عوامل به وجود آورنده آن صور مختلفی پیدا می کنند، مثلاً بندر می نویسد: کودکان 12 تا 18 ماهه اگر گم شده باشند، پرخاش را بیشتر متوجه خود می سازند. کودکان بزرگتر پس از دچار شدن به کمبودهای عاطفی، پرخاشگری خود را به نحوی پراکنده و به شکلی بیمارگونه و بدون اضطراب بروز می دهند و گاهی نیز پرخاشگری آنها با اضطرابهای اسکیزوفرنیک آمیخته است.» (خدیوی زند، 1374 ، صص 36-35)
خود کشی در نوجوانان
«در میان رفتارهای پرخاشگری نسبت به خود، خودکشی از آنهایی است که منجر به مرگ می شود. در آسیب شناسی روانی از موفقیت یا عدم موفقیت آن بحث نمی شود بلکه از مکانیسمهای پویای درونی فردی سخن می گوییم که مرتکب این عمل می گردد.» (خدیوی زند، 1374 ، ص51)
تقریباً همه محققین فراوانی گسیختگی خانوادگی، خانواده نداشتن، عدم تفاهم پدر و مادر، طرد شدن به وسیله مادر، فقدان پدر، عدم ارتباط پدر با فرزندان، ارزشمند و اطمینان بخش نبودن پدر و ... را جزو عوامل قطعی خودکشی دانسته اند.
علل پرخاشگری
1- کمبود عاطفی و پاشیده شدن نظام خانواده
«احتیاج به محبت یکی از نیازهای مهم انسانی در تمام مراحل رشد است. انسان در هر موقعیت و هر شرایط محیطی احتیاج دارد که هم دوست بدارد و هم دوست داشته شود.» (بهرامی، 1358 ، ص 108)
اگر در دوران نوجوانی والدین در مسایلی که مربوط به مسایل و مشکلات نوجوانان می شود، همدردی نکنند، نوجوانان خود را تنها و سرگردان می یابند و هیچ گونه اراده ای در خود نمی بینند تا به مرد آن خود را آماده کنند تا به جامعه ای ناشناخته وارد شوند و گاهی فشارهای وارده از این مسأله به روح و روان نوجوانان تا جائی است که آنها را وادار به فرار از خانه می کند. این وضعیت در خانواده هایی که در آن والدین رابطه خوبی با هم ندارند و به طور مداوم در حال نزاع و کشمکش هستند و یا خانواده های از هم پاشیده و طلاق گرفته، بدتر و شدید خواهد بود.» در چنین خانواده هایی رشد به خوبی انجام نخواهد شد و عدم رشد مقدمه اختلالات روانی مانند پرخاشگری، اضطراب، کمرویی و ... و بزهکاری و مخاطرات پیش بینی نشده دیگر قرار خواهد گرفت.» (بهرامی، 1358 ، ص110)
«گاهی ممکن است والدین از یکدیگر جدا نشده باشند و در تفاهم کامل نیز به سر ببرند ولی کودکان مجبور باشند دور از والدین خود در اماکن دیگر زندگی کنند. در چنین صورتی نیز تجربیات نشان می دهد که اختلالات چشمگیری در رفتار کودکان و نوجوانان به وجود می آید که ممکن است یکی از آنها پرخاشگری باشد و چنانچه به این اختلالات توجهی نشود، این اختلالات به ترسهای بی جا، تشویش ها و دلهره ها که می توانند بنیاد بزهکاری قرار گیرند تبدیل شوند. تحقیقات آنافروید، دختر فروید درباره کودکان انگلیسی زمان جنگ نمونه های گویایی در این مورد به دست می دهد. در زمان جنگ خانواده های انگلیسی مجبور شدند برای مصون ماندن از مخاطرات بمباران های هوایی، فرزندان خود را به کانادا، نزد اقوام خود بفرستند. بسیاری از کودکان ناچار در نزد والدین خود در انگلیس باقی ماندند و هر روز شاهد صحنه های هجوم هواپیماها به شهر بودند. بعد از جنگ مقایسه رفتار این کودکان با کودکانی که به کانادا رفته بودند نشان داد که، برخلاف تصور، ناراحتی های روانی و اختلالات رفتار در نزد کودکانی که به کانادا رفته بودند بیشتر از کودکانی بود که در لندن در خانواده های خود باقی مانده بودند و همیشه شاهد صحنه های بمباران و ویرانی بودند. نتیجه ای که از این تحقیقات گرفتند این بود که حضور پدر و مادر در نزد کودکان گاهی تحمّل مصائب و صحنه های ترسناک را برای کودک قابل تحمل می نماید و ثبات و دلگرمی را در کودک ایجاد می کند.
زمانی دیگر ممکن است تبعیض ها، ترجیح دادن فرزندی به فرزند دیگر از طرف والدین و یا احساس حقارت کودک در خانواده، در کودک عقده ایجاد نماید و به انتقام جویی و ضرب و جرح و بزهکاری کشیده شود. آمار آقایان «هیلی» و «برنر» آمریکایی در همین مورد ثابت می کند که از 105 مجرم جوانی که مورد تحقیق قرار گرفته بودند، 91% آنهایی بودند که یا در خانواده احساس حقارت و نارضایی می نمودند، یا اینکه خود را سربار خانواده خود می پنداشتند.» (بهرامی، 1358، ص 113).
«تحقیقات در مورد کودکان متعلق به خانواده های از هم گسیخته نشان می دهد که این گونه کودکان از عقب ماندگی تحصیلی و یا برعکس از پیشرفت خوب تحصیلی برخوردار خواهند شد. این گونه کودکان در مقایسه با کودکان متعلق به محیطهای خانوادگی گرم و صمیمی، احتمالاً دارای مشکلات جسمی، عاطفی، اجتماعی و رفتاری بیشتری می باشند و کلّاً ناسازگارترند. کودکانی که والدین آنها به علت طلاق یا هر علت دیگری جدا از یکدیگر زندگی می کنند، مشکلاتی بیش از کودکانی که والدین آنها مرده اند، خواهند داشت.
2- فقر اقتصادی – اجتماعی – فرهنگی
گروهی از جامعه شناسان و روان شناسان اجتماعی که تجزیه و تحلیل موشکافانه ای در مورد اختلالات رفتاری نوجوانان نموده اند معتقدند که اختلالات رفتاری در نوجوانان پدیده ای است که بیشتر اختصاص به طبقات اجتماعی پایین و فقر دارد. اکثر نوجوانان پرخاشگر کسانی هستند که در خانواده های فقیر و پرجمعیت که در هر اطاق چندین نفر زندگی می کرده اند، پرورش یافته بودند. بعضی از کودکان به علت تغییر شغل پدر و نداشتن خانه شخصی، مجبور شده بودند چندین بار خانه خود را عوض کنند و در محیط های دیگری سکنی گزینند. بعضی دیگر به علت فقر اقتصادی والدین مجبور شده بودند از همان کودکی به کسب مشاغل در محیط هایی که صلاحیت تربیتی درستی نداشتند به کار بپردازند تا زندگی خود را تأمین نمایند.» (بهرامی، 1358، ص 118)
بنابراین شرایط و موقعیت غیر مرفه، فقر اقتصادی – اجتماعی و فرهنگی بدون تردید برای سازگاری و شکل گیری شخصیت مطلوب فرد، زمینه هایی نامساعد و شرایطی نامطلوب می باشند. به طور خلاصه عوامل اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی همگی در تعامل با هم هستند که شخصیت کودک و نوجوان را شکل می دهند. این مسأله تا اندازه ای اهمیت دارد که اگر امکان استفاده از برنامه های تربیتی رسانه های گروهی و یا شرکت در کلاسهای فرهنگی و اجتماعی و نیز مطالعه کتابهای مختلف وجود داشته باشد، هم والدین و هم کودکان و نوجوانان، شناخت و بینش عمیق تر و کاملتری از دنیای اطراف خود خواهند داشت و در هنگام مواجهه با مشکلات، آنها را از طریق علم و تجربه که از طریق انواع رسانه ها کسب کرده اند از میان بر می دارند.

1- توصيه هايي به والدين
الف - «والدين، نوجوانان و جوانان را از محبت سيراب نمايند تا آنان به هر آشنا و بيگانه اي روي نياورند و به طرف افراد فاسد و اماكن فاسد كشيده نشوند. بسياري از انحرافات نوجوانان برعكس آنچه مردم تصور مي كنند به خاطر شهوت و يا پول و تأمين زندگي نيست، بلكه رفع كمبودهاي محبت در گذشته است.
ب – والدين كانون خانواده را محلي امن و پناهگاهي مستحكم براي فرزندان نمايند. به يكديگر احترام بگذارند و به خصوص در حضور آنها از اشتباهات و خطاهاي يكديگر چشم بپوشند.
ج – هيچ كس انتظار ندارد كه اختلاف و مشاجره اي بين والدين به وجود نيايد، مهم اين است كه اگر اختلافي پديد آمده واكنش والدين در مقابل اين اختلافات چگونه است و آنها با يكديگر چگونه برخورد مي كنند و آيا كنترلي بر رفتار خود دارند يا خير. ضمناً نبايد در حضور فرزندان به مشاجره بپردازند و عيوب يكديگر را در حضور آنها بازگو كنند.
د – والدين بايد به فرزندان خود احترام بگذارند و به آنها كمك كنند تا نواقص خود را رفع نمايند، نصايح و تذكرات خود را با استدلال و منطق و در خلوت با آنها در ميان نهند و هرگز در حضور ديگران بخصوص همسالان به پند و اندرز دادن آنان نپردازند، ضمناً سخني را به آنها بگويند كه خود بدان عمل مي كنند.
ه – والدين با فرزندان خود صحبت نمايند و به سخنان آنها نيز گوش دهند، به آنان توجه كنند و زمينه اي را ايجاد نمايند تا نوجوانان و جوانان حرفها و رازهاي خود را برايشان بازگو نمايند، و والدين را غمخوار و يار و خيرخواه خود بدانند، نه كساني كه با خشونت و تحميل تصميمات خود با آنها رفتار مي كنند.
ي – والدين نبايد نوجوانان و جوانان خود را به خاطر ضعفهايي كه دارند، تحقير نمايند و آنها را با همسن و سالان خود مقايسه كنند» (خداياري فرد، 1373 ، صص 61-59)
2- توصيه هايي به كاركنان مدرسه
«براي نيل به هدفهاي سلامت روان در كودكان و نوجوانان، مدرسه بايد در جهات زير عمل نمايد:
الف – از بين بردن شرايط ناسالم و نامطلوبي كه در حوزه فعاليت و كنترل مدرسه است.
ب – كمك به دانش آموزان در توجه به بهتر ساختن محيط و اجتماع.
ج – شناخت هر چه زودتر مشكلات رواني و عاطفي در بين دانش آموزان (و حتي كاركنان مدرسه) و ارجاع آنان به موسسات و مراكز تشخيص و درمان.
د – هماهنگ ساختن برنامه مطالعه كودكان و نوجوانان و كوششهاي آموزشي و تربيتي در مدرسه، با برنامه هاي والدين در خانه موسسات مناسب مذهبي و اجتماعي در محيط زندگي كودك و نوجوان.
ه – ارائه كمكهاي مختلف رواني و تربيتي به كودكاني كه به آنها نياز دارند.
ن – مطالعه مداوم و سيستماتيك از شرايط سلامت روان حاكم بر مدرسه، و ايجاد تغييرات مناسب در برنامه هاي درسي، مقررات اجرايي و تداركات لازم و غيره در مدرسه.
و – كمك به كاركنان مدرسه در فرا گرفتن هر چه بيشتر درباره رشد، يادگيري، شخصيت و سازگاري كودك و نوجوان و كسب بينش بيشتر درباره نيازهاي آنها و نيازهاي شخصيتي خويش از طريق كلاسهاي آموزش ضمن خدمت در مدرسه كودكان بايد بياموزند كه با زندگي آن چنان كه هست مواجه شوند، نه آن گونه كه ميل دارند باشد، بايد بياموزند كه با آداب و رسوم و ارزشهاي موجود در جامعه، خود را منطبق سازند و به نيازهاي ديگران توجه داشته باشند. در اين ميان، معلمان نقش مهمي به عهده دارند. لزومي ندارد كه معلمان از نقش واقعي خويش پا فراتر نهند، بلكه از آنان انتظار مي رود رفتار و فعاليتهاي معمولي خويش را بر اساس اصول و ضوابط سلامت روان، مورد آزمايش و ارزشيابي قرار بدهند، به بيان ديگر، معلمان با آزمودن نگرشها، احساسات، ارزشها و رفتار خويش از سويي و مشاهده كردن و تعبير و تفسير رفتار آنان و كشف مشكلاتشان از سوي ديگر، مي توانند موقعيتهاي آموزشي را در جهات مثبت، پيشگيري و يا درماني، از نو سازمان دهند.» (نوابي نژاد، 1362 ، صص 201-199)
3- توصيه هايي به مسئولين رسانه هاي گروهي
«دست اندركاران رسانه هاي گروهي، مسئولين و برنامه ريزان مملكت مي بايست هدفهاي مناسب سياسي – اجتماعي براي نوجوانان و جوانان مطرح و تعيين نمايند، تا آنها به راكد ماندن، سكون، پرسيدن و از بين رفتن نينديشند. بلكه حركت، جريان داشتن، فراتر رفتن از مرزهاي خويشتن و فراتر رفتن از زندگي روزمره فكر كنند و هدفهايي براي آنها مشخص نمايند تا نوجوانان و جوانان احساس كنند كه سرنوشت جامعه به دست آنهاست و آنها در سازندگي جامعه و حتي جهان بايد نقش داشته باشند و اين رسالت و مسئوليت را بپذيرند، و اين امكان پذير نيست مگر اين كه آنها را به سلاح علم، كمال، ايمان، اخلاق، اخلاص و ايثار مجهز نمود و روحيه آزادگي و حق طلبي را در آنها تقويت كرد. مسئولين بايد از هدر رفتن اين همه هيجان و انرژي نسل جوان، جلوگيري كرده، آن را در كانالهاي صحيح، براي سازندگي شكل و جهت خاصي بدهند و اگر برنامه ريزي براي اين كار نداشته باشند، نوجوانان كه يك دنيا شور و هيجان هستند و سكون را دوست ندارند، وضع موجود را نيز در هر شرايطي قبول نمي كنند و در صدد تغيير آن هستند، در اين صورت مشكلات عديده اي به وجود خواهند آورد كه كنترل آنها بسيار مشكل است.
الگوهايي كه در جامعه به نوجوانان ارائه مي گردد بسيار اهميت دارد. در اين ميان نقش صدا و سيما در چگونگي ارائه اين الگوها بسيار مهم مي نمايد. زيرا در اين صورت الگوها از يك همسويي و هماهنگي برخوردار مي شوند وگرنه جوانان خود الگوهاي ارائه شده از غير را انتخاب مي كنند.» (خداياري فرد، 1373 ، صص 64-63)

توصيه هايي جهت كاهش مشكلات شخصيتي نوجوانان
1- مسائل و مشكلات مشترك و همانند در نوجوانان و جوانان نبايد اين تصور را پيش آورد كه علل و عوامل آن مسائل نيز مشترك و همانند است. بنابراين براي كمك به نوجوانان و جوانان در حل مشكلات شخصيتي شان، بايد عوامل پيدايش آنها را جستجو نمود و ريشه يابي كرد و سپس بر اساس آن علتها به درمان پرداخت.
2- رعايت مسأله بهداشت رواني بسيار اهميت دارد. كارهاي ارجاعي به نوجوانان نبايد آن قدر دشوار باشد كه نتوانند از عهده آن برآيند و با آنان طوري برخورد نشود كه با نااميدي و سرخوردگي كشيده شوند. بايد شخصيت آنان مورد توجه قرار گيرد و از طرد شدنشان جلوگيري نمود، محيط خانوادگي آنها را بايد اصلاح كرد و به خواب، استراحت، تفريح و غذاي كافي آنها اهميت داد.
3- نوجوانان و جوانان را بايد متوجه اين امر نمود كه آنها خود مسئول حل مسائل و مشكلات خودشان هستند و والدين و مربيان فقط وظيفه كمك و راهنمايي دارند. بايد نيرو و استعداد خودشان را براي حل مسائلشان به كمك گرفت تا به اعتماد به نفس برسند.
4- اصولاً مطرح نمودن مسائل شخصيتي نوجوانان نبايد آن چنان باشد كه در آنها اضطراب به وجود آورد بلكه بايد به شكلي غيرمستقيم آنان را به مسائل و مشكلاتشان آشنا نمود و به آنها تفهيم كرد كه همه مردم در سنين نوجواني و جواني داراي مشكلات مشابه مي باشند و همه آن مسائل و مشكلات نيز قابل حل است و حتي اگر مشكلي هم وجود داشته باشد كه قابل حل نباشد چندان غيرطبيعي نيست و هيچ گونه خطري براي آنها ندارد.
5- به نوجوانان بايد آموخت تا خود را بهتر بشناسند، با تغييرات بدني و فيزيولو‍ژيك خود به درستي آشنايي پيدا كنند و آنها را بپذيرند، امكانات فطري و اكتسابي خود را بشناسند و چگونگي برخورداري و استفاده از اين امكانات را بدانند، محيط اطراف خود را بشناسند و چگونگي سازگاري مطلوب با محيط و اطرافيان را نيز خوب ياد بگيرند.
6- به نوجوانان و جوانان بايد آموخت كه بهترين كساني كه مي توانند مشاور آنها باشند، در درجه اول والدين هستند و هميشه از آنان راهنمايي بخواهند و براي آنها درد دل كنند. در عين حال هر نوجواني بايد فرد صالحي را كه بيشتر دوست دارد مثل مدير، معلم و يا يك فرد روحاني را به عنوان مشاور انتخاب كند و مسائل و مشكلاتش را با او در ميان بگذارد. در مسائل مذهبي عميق شود، حقايق ديني را مورد مطالعه قرار دهد با شخص مطلع و مورد اعتماد درباره آنها به بحث و گفتگو بنشيند.
7- تغيير محيط،‌ گاهي اوقات براي نوجوانان كه دچار اختلالات شخصيتي شده اند مي تواند موثر باشد.
8- ورزش و انجام تمرينات ورزشي مي تواند كمك موثري در رفع اختلالات رفتاري مثل پرخاشگري باشد زيرا ورزش كردن روحيه اي به شخص مي دهد كه مي تواند مسئوليتهاي اجتماعي را بپذيرد، اعتماد به نفس كسب كند، اراده خود را تقويت نموده و در نهايت به اطمينان خاطر برسد.
9- دعا كردن و راز و نياز نمودن با خدا و سخن گفتن با او، كمك خواستن از او،‌ توسل جستن به او، عبادت كردن و مسائل خود را با او در ميان گذاشتن نيز باعث آرامش و سكون شده و در كاهش ناراحتيهاي شخصيتي موثر است.
10- معاشرت با ديگران و داشتن زندگي جمعي، دوري نمودن از انزوا و تنهايي، رابطه صميمانه و گرم داشتن با افراد مختلف و مسافرتهاي دسته جمعي با افراد همفكر و هم شأن مي تواند در بهبود بعضي از اختلالات شخصيتي موثر باشد.
11- در مواردي كه هيچ يك از طرق و توصيه هاي فوق الذكر موثر واقع نشود، لازم است نوجوان را به روان شناس و يا روان پزشك حاذق معرفي نمود و براي درمان جدي آنها مراقبتهاي درماني لازم را به عمل آورد و در اين زمينه برايشان بايد دقيقاً توضيح داده شود كه اختلالات رواني نيز مانند بيماريهاي جسمي يك امر طبيعي هستند و هركس همان طور كه ممكن است مبتلا به بيماريهاي جسمي شده و در اثر درمان بهبود يابد، به همان اندازه نيز احتمال دارد كه دچار ناراحتي هاي رواني شود پس بايد براي درمان تحت نظر يك متخصص روان درمان قرار گيرد و بهبود يابد.» (خداياري فرد، 1373 ، صص 87-84)

شيوه هاي برخورد با مشكلات دوران نوجواني

يكي از مسئوليتهاي بسيار مهم و اساسي  والدين، تربيت فرزندان است كه از ساير مشاغل و مسئوليتهاي والدين پيچيده تر مي باشد. وظيفه والدين در دوره نوجواني بسيار حساستر و پرمسئوليت تر است. نوجواني دوره بحران بلوغ و هويت است، نوجوان به سطحي از آگاهي رسيده كه همه صحبتها را با اطاعت كوركورانه نمي پذيرد، رفتارها و برخوردهاي اطرافيان بخصوص پدر و مادر با وي بايستي با دليل قانع كننده صورت گيرد. او علاقمند به استقلال است. حالت عاطفي متفاوت و گذرايي دارد و نيازهاي تازه اي براي وي مطرح مي شود. بنابراين والدين مي بايست اطلاعات و آگاهي كافي داشته باشند تا بتوانند متناسب با رشد وي پيش رفته، براي سئوالاتش پاسخ مناسبي داشته باشند. والدين مي بايست در برخورد با نوجوان با واكنشهاي خود توجه بسياري نشان دهند چون واكنشهاي مثبت و منفي آنها بسيار مهم است. توصيه مي شود والدين در برابر رفتارهاي نوجوانان به رفتارهاي خوب و مثبت و مناسب آنها توجه كنند و واكنش مثبت نشان دهند و حداكثر تلاش خود را بكنند كه از نوجوان كمتر ايراد بگيرند. به عبارت ديگر در اكثر مواقع برخورد مثبت و واقع بينانه اي داشته باشند حتي در مواقعي كه نسبت به رفتارهاي نوجوان شك كرده و نگران هستند.
در اين ميان مهم آن است كه نگرش والدين، مثبت و صادقانه باشد يعني به رفتارهاي صحيح نوجوان توجه كنند تا موجب ايجاد اعتماد به نفس، عزت نفس و خودباوري در وي شوند زيرا يكي از نيازهاي مهم نوجوان در دوره نوجواني اش كسب اعتماد به نفس و خودباوري است تا از اين طريق بتواند مرحله نوجواني را به خوبي طي كرده و از خطرات و صدمات احتمالي آن مصون بماند. پس آنچه بيش از همه حائز اهميت است توجه والدين و مربيان به شناخت ويژگيها و نيازهاي مرحله نوجواني است. اين آشنائي و آگاهي از شيوه هاي برخورد با مسائل اين دوره، در گام اول، از بروز مشكلات خاص اين دوره جلوگيري خواهد كرد يا حداقل شدت آن را تخفيف خواهد داد.
هر چند اساس درمان را رفتارها و شرايط نوجوان تشكيل مي دهد. اما شيوه هاي درماني عمدتاً به صورت گسترده تري معطوف به اطرافيان نوجوان، خانواده، دوستان و در سطح وسيعتر و به صورت برنامه ريزيهاي كلان جامعه خواهد بود. آشناسازي خانواده و ديگر دوستان و آشنايان در طرح ريزي برنامه اي براي برخورد با نوجوان براي حل مسائل خفيف تري چون ناسازگاري هاي سطحي در بافت خانواده، پرخاشگري، استقلال طلبي شديد، نوجويي شديد، با توجه به شيوه هاي مناسب ترتيبي كافي خواهد بود. در حالي كه در مورد مشكلات خاص تري چون اختلالات رواني اين دوران مثل بي اشتهايي رواني كه با تمايل شديد به كاهش وزن همراه است، از شيوه هاي اختصاص تري چون روان درماني و ... استفاده مي شود. در رابطه با مسائل اجتماعي مثل بزهكاري، نهادهاي اجتماعي ديگري چون كانونهاي اصلاح و تربيت، مدرسه و... درگير هستند. پرخاشگري به عنوان يك موضوع مهم و معضل بزرگ مسأله اي است كه اكثر خانواده ها با داشتن فرزندي در سن نوجواني يا جواني با آن روبرو هستند.
اينكه علل و انگيزه پرخاشگري چيست و خانواده ها با فرزند پرخاشگر خود چگونه برخورد كنند و جامعه تا چه اندازه در اين مورد مقصر است. مسأله اي است كه بايد موشكافانه به آن پرداخت و نتايج آن را مورد ارزيابي قرار داد.
از خصوصيات بارز نوجوانان پرخاشگر، تندروي، حالت خصمانه و پرخاشجويي را مي توان ذكر كرد.
معمولاً افراد پرخاشگر يا نوجوانان پرخاشگر به طور كل تلاش دارند با هر موضوعي از در مخالف درآيند و به اين وسيله والدين و اطرافيان خود را تحت سلطه خويش درآورند.
علل و انگيزه حالات پرخاشگري نوجوان را در گروه هاي مختلف اجتماعي مي توان ابتدا عدم اعتماد و امنيت آنان دانست. مطالعه محققان رفتارشناسي گروه ها در زمينه پرخاشگري نوجوانان نشان مي دهد كه سرچشمه اصلي پرخاشگري نوجوانان و جوانان در كودكي است. آنها در برقراري رابطه با ديگران دچار ترس و وحشت مي شوند و واكنش هايي به صورت پرخاشگرانه از خود نشان مي دهند. شايد بتوان گفت چنين افرادي در دوران زندگي خود دچار مشكلاتي شده اند كه خانواده نتوانسته به آنها در حل مشكلاتشان ياري كند تا از اين طريق بتوانند بر مشكلات خود غلبه كنند.
اما سئوال اساسي در اينجاست كه چرا اين افراد از قواعد و هنجارهاي مسلط بر خانواده سرپيچي مي كنند؟ و ارزشها و معيارهاي گروه را در خانواده نمي پذيرند؟ چرا از ضوابط تعليم و تربيت خانواده، مدرسه و... رويگردان مي باشند؟
به طور كلي بايد گفت اين افراد به آن درجه از خودآگاهي نرسيده اند كه بتوانند رفتارها و عكس العمل هاي خود را مديريت كنند. خودآگاهي هنگامي تحقق مي پذيرد كه نوجوان از پيچيدگي هاي كنشهاي متقابل اجتماعي كه در ساختار خانواده، مدرسه و جامعه رخ مي دهد، آگاه باشد و نوجواني كه از اين كنش آگاه نشود از ديگران جداست و همين جدا شدن او از ديگران باعث مي شود كه در زمره اعضاي متمايز گروه خانواده قرار بگيرد و كنشهاي نامطلوب از خود بروز دهد و چون او نمي تواند شخصيت خود را به عنوان يك نوجوان اجتماعي درك كند بنابراين نمي تواند حتي با گروه همسالان خود كه در رشد فردي و اجتماعي او مهم هستند ايجاد رابطه كند زيرا همان طور كه مي دانيم قسمتي از رشد شخصيت اجتماعي انسانها مربوط به ارتباط صحيح و منطقي با گروه همسالان و خانواده است در حاليكه اگر نوجوان بتواند با گروه همسالان و دوستان خود ارتباط صحيح و منطقي برقرار كند علاوه بر يادگيري تعامل و همكاري گروهي محبت، مسئوليت و احترام را نيز آموزش مي بيند.
به اين ترتيب مي توان چنين نتيجه گيري كرد كه اگر جامعه پذيري در نوجوان شكل نگيرد، او يك فرد پرخاشگر مي شود در توضيح اين مطلب، بيان اين نكته ضروري است كه بين هر انساني با خانواده و جامعه جرياني وجود دارد كه در مبحث جامعه شناسي نتيجه اين جريان بسيار مهم است زيرا اگر نتيجه اين جريان مثبت باشد قدرت همنوايي و سازگاري فرد افزايش پيدا مي كند ولي اگر نتيجه اين جريان منفي باشد، او يك فرد ناسازگار مي گردد بر همين اساس يكي از متفكرين بزرگ مكتب فرانكفورت به نام «اريك فروم» معتقد است علت اساسي ناهنجاري فرد يا علت اساسي ناسازگاري فرد، ناسازگاري جامعه بر طبيعت اوست در نتيجه نوجوان محروم، منحرف، پرخاشگر و نابهنجار بار مي آيد. او اعتقاد دارد كه جامعه نابهنجار بشر را از شرايط زيست انساني اش جدا مي سازد و از تمتع شرايط زيستي و وجودي او جلوگيري مي كند. نوجوان احتياج به احساس هويت دارد و نياز به حسّي كه منحصر به فرد بودن را به او القا كند. اگر نوجوان نتواند اين احساس را از طريق خلاقيت ايجاد كند بايد آن را از راه همانندسازي با انسانهاي ديگر تحقق بخشد و به همين دليل است كه براي تبيين رفتارهاي نوجوان مي توان از گروه هاي همسال استفاده كرده و رفتار نوجوان را مورد مطالعه قرار داد.
به طور كلي پژوهشگران رفتارشناسي اعتقاد دارند واكنش خانواده در برابر نوجوان پرخاشگر مي تواند دو عكس العمل باشد: 1- مدارا: در اين حالت سعي بر اين است كه نوجوان به خانواده پيوند داده شود و به اطاعت از قواعد و هنجارهاي خانوادگي گرايش يابد. 2- مماشات: كه در اين حالت نيز سعي بر‌ آن است تا در نهايت نوجوان جامعه پذير شده و لبه تيز و آسيب رسان رفتار نوجوان (پرخاشگري) به اصطلاح سوهان بخورد.
در جامعه مدرنيته و پيچيده شهري قسمتي از كاركرد تربيتي خانواده به مدرسه و جامعه منتقل شده است بنابراين چنانچه بين ديدگاه هاي خانواده و جامعه هماهنگي وجود نداشته باشد درصد پرخاشگري در نوجوانان افزايش مي يابد.
در پايان نتيجه گيري كلي كه مي توان از مباحث ارائه شده در مورد علل پرخاشگري در نوجوانان بيان كرد اين است كه يك عامل يا مخرج مشترك رواني براي پرخاشگري وجود دارد و آن هم احساس ناامني است كه مانع پرورش متعادل و سازگار فرد شده و عدم سازگاري باعث ايجاد ناكامي
مي شود و همين نقطه، آغاز پرخاشگري است.

نتيجه گيري
به طور كلي براي جمع بندي عوامل موثر در ايجاد پرخاشگري در نوجوانان مي توان به موارد زير اشاره نمود:
1- مقابله با تهديدهاي جسمي و رواني.
2- الگوبرداري: هنگامي كه در محيط اجتماعي نوجوان، خشونت حكمفرماست وي نيز پرخاشگري را ياد گرفته و در موقعيتهاي گوناگون نشان مي دهد. بر اساس نظريه يادگيري مشاهده «بندورا» نوجوانان با مشاهده رفتار پرخاشگرانه، اين رفتار را ياد گرفته و تمايل به نشان دادن آن دارند.
3- اختلالات رواني: هنگامي كه نوجوان دچار اختلالات رواني است، قادر به كنترل خود نبوده و كنترل هيجاني كمتري دارد و در نتيجه از خود پرخاشگري نشان مي دهد.
4- نياز به قدرت: نوجوان گاهي اوقات نياز به نمايش قدرت طلبي هاي خود دارد و از آنجا كه نوجواني دوره كسب استقلال است، كسب قدرت نيز راهي براي رسيدن به استقلال بوده و در نتيجه نوجوان براي نشان دادن استقلال خود پرخاشگري مي كند.
5- رسيدن به اهداف: گاهي فرد با رها از اين روش استفاده كرده و به نتيجه رسيده و بعداً آنرا تكرار مي كند. علت تفاوت پرخاشگري نوجوان در محيط خانه و بيرون از خانه اين است كه نوجوان در جايي كه آزادتر است رفتارها و حالات خود را بيشتر بروز مي دهد و شايد هم در خانه عادت به پرخاشگري كرده است و در جاهايي كه احساس مي كند حاكميتي است كمتر اين نوع رفتارها را انجام مي دهد و احساس كمرويي و خجالت مي كند. والدين مي بايستي به نوجوانان رفتارهاي مناسب را ياد داده، زمان استفاده از عواطف و بروز آنها و نيز بروز حالتهاي دفاعي را آموزش دهند.

منابع و مآخذ
1. افروز، غلامعلي (1371)،‌ مباحثي در روان شناسي و تربيت كودكان و نوجوانان، انتشارات انجمن اولياء ‌و مربيان جمهوري اسلامي ايران، چاپ دوم.
2. بهرامي، هادي (1358)، روان شناسي نوجواني، انتشارات دانشگاه ابوريحان بيروني، شماره بيست و ششم.
3. خداياري فرد، محمد (1373)، مسائل نوجوانان و جوانان، انتشارات انجمن اولياء و مربيان جمهوري اسلامي ايران، چاپ سوم.
4. خديوي زند، محمد مهدي (1374)، پرخاشگري و ناكامي، انتشارات تربيت، چاپ اول.
5. نوابي نژاد، شكوه (1362)، رفتارهاي بهنجار و نابهنجار در كودكان و نوجوانان و راه هاي پيشگيري و درمان ناهنجاريها، سازمان انتشاراتي و فرهنگي، هنري ابتكار، چاپ اول.


ارسال دیدگاه
دیدگاه شما بعد از تایید در قسمت نظرات نمایش داده خواهد شد.
لطفا نام را وارد نمایید.
لطفا متن دیدگاه را وارد نمایید.