طرز برخورد با دانشآموز پرخاشگر
مساله بهداشت رواني، پيشگيري و درمان اختلالات و ناهنجاريهاي رفتاري از گذشتهها در جوامع گوناگون کم و بيش مورد توجه بوده است ولي با گسترش سطح توقعات و افزايش نيازهاي افراد، اهميت و توجه به آن روز به روز بيشتر احساس ميشود. بديهي است وقتي نيازهاي اساسي انسان مورد تهديد واقع شود، تنش در فرد به وجود ميآيد و اين تنش سبب بروز رفتارهاي نا به هنجار خواهد شد و در نهايت، بهداشت رواني فرد مورد تهديد واقع ميشود. تاثير بيتوجهي به بهداشت رواني بر بسياري از بيماريهاي جسمي و روانتني آشکار و مشهود است. بسياري از بيماريهاي جسمي افراد منشا رواني و عاطفي دارد. در اين ميان، مدرسه نقش مهم و موثري در ايجاد بهداشت رواني و پيشگيري از بروز اختلالات و بيماريهاي رواني، عاطفي و اجتماعي کودکان دارد.
جلوگيري و درمان بيماريهاي رواني اگر از جلوگيري و درمان بيماريهاي جسمي مهمتر نباشد، بدون شک داراي اهميت کمتر از آن نخواهد بود. همچنين دشواري و خطر بزرگ بيماريهاي رواني در مقايسه با بيماريهاي جسمي بيشتر در اين است که شخص ممکن است بدون آنکه خود بداند، دچار آنها شود يا حتي از مدتها پيش دچار آنها شده باشد.
آمارهاي دقيق کشورهاي پيشرفته نشان ميدهد در حدود 50 درصد يعني نيمي از مراجعهکنندگان به درمانگاهها و پزشکان که از دردها و ناراحتيهاي جسمي مانند سردرد، ناراحتيهاي معده و قلب و دستگاه تنفس و نظير آنها شکوه دارند، در حقيقت دچار کسالت و ناراحتيهاي رواني هستند و ناراحتيهاي جسمي آنها نيز تنها از همين «کسالت رواني» سرچشمه ميگيرد.
هایم گینوت
مک لاگلین (1999)، معتقد است که معلّمان برای کمک به دانش آموزان خاطی و نابهنجار، برای رشد اجتماعی و عاطفی، و پیشرفت درکلاسدرس،بهترینموقعیترادارند؛زیراایندستهازافرادبهدلیلاینکهدورههایطولانیبادانشآموزاندرتعاملبودهورفتارهایخاصآنهارامشاهدهنمودهاند،اینصلاحیتراکسبکردهاند.
معلّم با مشاهده ی انواع مختلف رفتار دانش آموزان، می تواند راه حلّ صحیح برای رفع مشکلات گوناگون رفتاری آن ها را ارائه دهد.
برای اینکه راه حل ها با نوع رفتار مختلف مطابقت داشته باشد، و خدای ناکرده مشکل جدیدی به مشکلات دانش آموزان اضافه نکند، بهتر است چند مورد از انواع رفتار نابهنجار دانش آموزان خطا کار را ذکر کرده و در مورد آن ها توضیحاتی ارائه دهیم.
1-اختلال رفتاریعلائم این نوع رفتار عبارت است از: نادیده گرفتن قوانین و تجاوز به حقوق دیگران یا خصومت، رفتار بی اعتنایی یا فاقد مشارکت، نزاع، تخریب گری، ظلم و ستم به دیگران، رفتار پرخاشگرانه، جرّ و بحث، کج خلقی، به دروغ قسم خوردن و آزار دیگران.
2)اختلال پیش فعالی (یا) کمبود توجّه :علائم این اختلال عبارت است از: برانگیختگی، بی توجهی و بیش فعّالی، احساس ناآرامیِ مبهم، بی قراری، حواس پرتی، اشکال در عمل به دستورات و تکمیل تکالیف.
3)سوء استفاده جنسی :اشاره به اعمال جنسی نامتناسب با کودکان می نماید و نشانه های آن شامل ترس از بزرگسالان، انزوا طلبی، کابوس های دائم، رفتارهای پیشرس یا بیمیلینسبتبهرفتنبهخانهاست.
4)سوء استفاده جسمی :این رفتار با صدمات غیراتّفاقی مانند کوفتگی، سوختگی یا آثار گاز گرفتگی، شکایات زیاد، جلب توجه یا رفتار پرخاشگرانه، مشخّص می شود.
5)اختلالات شخصیّت : اشاره به رفتار ناسازگارانه و اختلال عملکرد مداوم دارد. نشانه های مشخّص کننده ی اختلال شامل: دروغگویی و دزدی، عدم مسؤولیت پذیری، غیرقابل پیش بینی بودن، رفتار ضد اجتماعیِ عجیب و غریب و رفتار وابسته میباشد.
6)اختلالات سازگاری : با واکنش به رویدادهای ناراحت کننده زندگی مانند: فقدان پدر و مادر، بی سرپرستی، بیماری و طلاق والدین، مشخّص می شود. نشانه ها شامل: اضطراب، افسردگی، انزوا طلبی، شکایات جسمی و افت تحصیلی می باشد.
در مورد شش نوع اختلال رفتاری که در بالا به آن اشاره شد، معلّم باید با تدبیر و درایت کافی با دانش آموز خاطی برخورد کند زیر ممکن است درست برخورد نکردن با دانش آموز سبب بیشتر و حاد شدن مشکل وی گردد و حتّی در مواقعی باعث فرار او از مدرسه و ترک تحصیل شود.
برای اینکه از اصول درست در موارد بالا استفاده شود، بهتر است برای خودمان الگو داشته باشیم.
دانش آموزی در کلاس درس ما نشسته و مدام با دانش آموزان دیگر جرّ و بحث می کند، بی قرار است و در هر حال جنب و جوش زیادی دارد و این باعث می شود کلاس درس ما به هم بریزد و تدریس مفید واقع نشود. پس از الگوی سه مرحله ای خود استفاده می کنیم که البته بهتر است پس از پایان کلاس درس از این روش استفاده شود.
1)اکتشاف
بهتر است با دانش آموز خاطی رابطه برقرار کنیم تا بتوانیم مشکل او را کشف نمائیم.
اغلب به این مورد به عنوان یک تکنیک درمانی که بر پایه ی تواناییِ معلّم در برقراری همدلی، صداقت و احترام به دانش آموز قرار دارد، اشاره می شود.
در این زمینه باید از مهارت های گوش دادن فعّال استفاد ه شود. یعنی اینکه پس از برقراری رابطه معلّم باید همه اعضاء خود همچون گوشی شنوا نماید و به سخنان دانش آموز گوش فرا دهد و او را به صحبت در مورد مشکل خود تشویق کند و حتّی زمینه ای فراهم سازد تا دانش آموز به ابراز احساسات خود بپردازد.
بعد از آن بهتر است معلّم به ارزیابی موقعیت مشکل زا بپردازد. و به دانشآموزخطاکاربهعنوانفردینگاهکندکه احتیاج به کمک دارد نه کسی که مخلّ کلاس درس است.
معلّم باید پا را فراتر نهاده و به بررسی رفتار دانش آموز با دیگران، تأثیر مدرسه بر رفتار دانش آموز و حتّی خانواده و جامعه و میزان تأثیر گذاری آن بر فرد نیز توجّه داشته باشد.
2)مداخله : در گام دوم از این الگو، راهکارهای مداخله ای گوناگون برای آموزش مهارت های زندگی مورد نیاز برای پرداختن به مشکل موجود یا رسیدن به اهداف باید به کار گرفته شود.
این راهکارهای مداخله ای از تکنیک «صندلی خالی» گرفته تا استفاده از تکنیک حل مسئله که برای کمک به دانش آموزان در تصمیم گیری می باشد در نوسان است. در اینجا به شرح موضوع «صندلی خالی» می پردازیم.
تکنیک صندلی خالی
این تکنیک برای کمک به شناخت و حلّ تعارضات دانش آموزان با افراد دیگر مورد استفاده قرار می گیرد. در این شرایط زمانی که موضوع ناتمام با فرد دیگری ارتباط دارد باید مراجع را تشویق کرد تا از طریق گفتگو و بحث با فرد، موضوع ناتمام را کامل کند.
چنانچه فرد دیگر حضور نداشته باشد، توصیه می شود که مراجع با به کارگیری یک صندلی خالی به ایفای نقش با طرف غایب پردازد و حتّی پاسخهایاحتمالیاورانیزبیانکند.
ارزش های ایفای نقش با طرف غایب این است که معلّم در می یابد که به هنگام مواجهه دانش آموز با دیگران چه اتّفاقی می افتد و عکسل العمل های دانش آموز در قبال آن ها چیست؟ به عنوان مثال:
هنگامی که یک فرد آشنا و صمیمی دانش آموز مرده است، معلّم از دانش آموز می خواهد که تصوّر کند آن فرد روی صندلی خالی نشسته است. پس به جلو برود و آنچه را که آرزو داشته است به او بگوید، بیان کند و بعد درمانگر (معلّم) روی صندلی خالی نشسته و به او پاسخ دهد و بدین شکل مکالمه ادامه می یابد تا به نتیجه برسد.
همچنین معلّم می تواند برای شناخت رفتار نابهنجار دانش آموز از تکنیک نقّاشی استفاده کند. در این روش معلّم می تواند با کشیدن یک خط مارپیچ به دانش آموز اجازه دهد تا نقّاشی را به دلخواه کامل از روی نقشی که دانش آموز می کشد، می توان به ذهنیات وی تا حدودی پی برد و مشکل را شناسایی نمود.
3)تثبیت و تقویت: سومین بخش این الگو به دانش آموز در حفظ و تثبیت تغییرات ایجاد شده و تحکیم تغییراتی است که ایجاد شده است.
بهتر است مطمئن شویم که دانش آموز خاطی پس از رفع مشکل و ایجاد تغییر، آمادگی لازم و تعهد کافی را دارد. باید اقدامات مثبت دانش آموز را تقویت کنیم و آن ها را برای احتمال عود مشکل آماده سازیم.
اطمینان پیدا کنیم که دانش آموز می تواند به موقع از منابع مختلف حمایتی استفاده کند. ارزش یادگیری از شکست ها و نهراسیدن از آن ها را به دانش آموزان گوشزد نمایید.
پس برای اینکه به راحتی بتوانیم مشکلات دانش آموزان را شناسایی کنیم و در ضمن به آن ها نیز در حلّ اختلالات رفتاری کمک نمائیم باید در کلاس درس همراه اصول روانشناسانه باشیم.
شخصیّت، مهم ترین قسمت وجودی هر فرد است، به هیچ عنوان به خود اجازه ندهیم آن را خرد کنیم. اگر مشکلی در دانش آموزی وجود دارد و ما ناتوان از حلّ آن مشکل هستیم، ادّعا نکنیم می توانیم آن را حلّ کنیم، بلکه آن را به متخصص آن ارجاع دهیم و دانش آموزان را مانند فرزندان خود بدانیم.
قبل از ارجاء ، با خود دانش آموز صحبت کنیم و ضمن توضیح علّت آن به او اطمینان دهیم که ارجاع او به متخصص دیگر برای کمک به حلّ مشکل اوست.
بهداشت رواني چيست؟
گاه انسان برداشت متفاوتي از بهداشت روان دارد و نداشتن بهداشت روان را منحصر به بيماريها و اختلالات رواني ميداند.
در صورتي که تعريف بهداشت رواني فراتر از بيماريهاي رواني بوده و عبارت است از: ((تامين و حفظ سلامت رواني، فردي، اجتماعي به طوري که فرد بتواند فعاليتهاي روزمره خود را به خوبي انجام دهد، با افراد خانواده و محيط خود ارتباط مناسب برقرار کند و رفتار غيرعادي از نظر مردم محل خود نداشته باشد))
روانپزشکان فردي را سالم ميدانند که در برخورد با مشکلات اجتماعي بتواند رفتار خود را کنترل کند و به عبارت ديگر، در فعاليتهاي زيستي، رواني و اجتماعي، تعادل کافي داشته باشد اما روانکاوان، سلامت رواني را در توانايي فرد براي ايجاد سازگاري ميان نهاد و فرامن و استفاده از مکانيزمهاي دفاعي هنگام وارد آمدن ضربات شديد رواني به فرد ميدانند. در شرايط کنوني، نابهسامانيهاي خانوادگي، کمبودهاي آموزشي، پرورشي و بهداشتي و همچنين ناآگاهيهاي اوليا براي مقابله عملي عاقلانه با فشارهايي که زندگي پيچيده کنوني بر روانهاي حساس کودکان وارد ميآورد، سبب شده که اختلالات عاطفي و مشکلات رفتاري کودکان شدت يابد و در نتيجه احتمال به خطر افتادن بهداشت رواني فرد بسيار زياد است.
عوامل متعدد از جمله پرخاشگري، خشونت، اضطراب و فرار از مدرسه از جمله عواملي هستند که در زمينه مشکلات رفتاري فرد ميتوان به آنها اشاره کرد. به دليل اهميت و فراواني انجام عمل پرخاشگري و خشونت در کودکان در اين مبحث تنها به بررسي علل و چگونگي پيشگيري اين مورد ميپردازيم.
پرخاشگري
معني اوليه پرخاش به هيچوجه چنان منفي نيست که امروزه از اين کلمه استنباط ميشود. با توجه به ريشه اين کلمه، ممکن است هرکسي هرچند با نيتي خوب به ديگري نزديک شود. اين نزديکشدن انعکاس منفي داشته باشد، چون امکان دارد با اين کار حقوق ديگري را پايمال و او را تهديد کند، بنابراين امروزه از کلمه پرخاش يا پرخاشگري به طور کلي رفتاري درک ميشود که به «حمله» به يک انسان و آسيبرساندن به او ميانجامد.
پرخاش چگونه بروز ميکند؟
پرخاشگري مداوم بچهها، بيشترين ناهنجاري رفتاري آنها است. حتي وقتي چنين در رفتارهايي روابط اجتماعي غيردوستانه مانند خشونت، ويرانگري، نزاعطلبي و نداشتن توانايي براي حل دعواها يا تشنج ناشي از خشم بيانگيزه، آشکار ميشود، انگيزه اينگونه رفتارها کاملا در حوزه هيجاني است. بيشتر وقتها، پرخاشگري با ترس آميخته ميشود. اگرچه اغلب از رفتار پرخاشگرانه، ترس استنباط نميشود، چون ترس در کنار رفتار پرخاشگرانه کودک کمرنگ ميشود و به اين ترتيب در پشت آن مخفي ميماند. پس اين نکته تقويت ميشود که بچههاي پرخاشگر ناراحتکنندهتر و از لحاظ اجتماعي غيرعاديتر از کودکان ترسو هستند. بيشتر وقتها پدر و مادرها و مربيان فقط به پرخاشگري کودک توجه دارند و به ندرت به ترس پنهان او پي ميبرند. در واقع پرخاشگري شکلي از تخليه تنشهاي انباشته شده است. وقتي پرخاشي از کودک سر ميزند، به اين معني است که مشکلي در زندگي احساسي او پيش آمده است.
4 دليل پرخاشگري
آيا پرخاشگري امري قطعي است يا نتيجه تربيت نادرست؟ پاسخ اين پرسش نزد دانشمندان و روانشناسان هنوز هم مانند گذشته موضوعي مجادلهآميز است. بسياري از محققان ريشه پرخاشگري و آمادگي براي خشونت را در کودکان کودکستاني در حوزه آمادگي ميدانند که در اين باره عوامل مختلفي موثر هستند:
1) کمبود حمايت رواني و تاييد: وقتي کودک بزرگتر ميشود بايد ياد بگيرد که ممکن است همه خواستههايش برآورده نشود بلکه او هم بايد به خواستهها و علايق ديگران توجه کند. به عبارتي، کودک بايد صرف نظر کردن از علايق و «نه» شنيدن را بياموزد. براي اينکه پس از نااميدي، کودک به تعادل برسد، مهم است که پدر و مادر و مربيان به اندازه کافي به او محبت کرده و او را تاييد کنند. کودک نبايد فرمان بزرگسالان را براي صرفنظر کردن از چيزي به حساب بدجنسي آنها بگذارد و اين احساس را پيدا کند که هميشه در برابر آنها کم ميآورد، چون وقتي کودک احساس ميکند که دوستش ندارند، رفتهرفته پرخاشگر ميشود.
2) محدودکردن و جلوگيري از فعاليتهاي کودکانه: تربيت مستبدانه و جدي هم يکي از عوامل بروز رفتارهاي پرخاشگرانه در کودک است. تفاوتي نميکند که پدر و مادر به چه دليلي کودک را با امر و نهي محدود ميکنند. آنها به کودک زور ميگويند، پس او مجبور ميشود که حرکات غيرارادي و نيازهاي حرکتي خود را سرکوب کند. اين کار سرانجام به تشنج ناشي از خشم و پرخاشگري منجر ميشود.
طبيعي است که با اين محدوديتها، يک شيوه تربيتي، به خصوص تنبيه نيز همراه است، تفاوتي نميکند که تنبيه بدني باشد يا محروميت از عشق و علاقه. در هر دو حالت، کودک احساس ميکند که دوستش ندارند. واکنش دفاعي که کودک به اجبار به دليل تنبيه دايمي از خود نشان ميدهد ممکن است به راحتي رفتار او را تغيير دهد و پرخاشگرانه عمل کند.
3) کمبود اعتماد به نفس: گاهي کمبود اعتماد به نفس و عواقب آن، احساس درماندگي را به وجود ميآورد و در پس رفتار پرخاشگرانه کودک پنهان ميشود. بچههايي که به خود اطمينان ندارند، براي اينکه احساس حقارت خود را جبران و در مقابل حملات احتمالي از خود حفاظت کنند بيشتر وقتها به پرخاشگري روي ميآورند.
4) تجربههاي خشونت شخصي: تجربههايي که کودک در محدوده خانواده به دست ميآورد، تاثير پايدار و زيادي بر رشد او دارد. اين نکته تقريبا هميشه درباره پرخاش و خشونت هم صادق است. وقتي بزرگسالي به کودک اخطار ميدهد که از او حرفشنوي داشته باشد، بيشتر وقتها صدايش، لحن پرخاشگرانهاي به خود ميگيرد. البته بيشتر مواقع اين لحن لزوما از روي بدجنسي يا خشونت نيست بلکه ميتواند خيلي ساده به خاطر بدخلقي، فشار رواني يا پريشاني باشد. وقتي کودکي که نميتواند دليل اين حمله پدر يا مادر را درک کند و در معرض آن قرار ميگيرد، به طور آشکار پرخاشي را که در آن وجود دارد، احساس ميکند. از يک طرف چنين رفتاري را ميآموزد و از طرف ديگر، در برابر پرخاشگري پدر و مادر با پرخاش متقابل واکنش نشان ميدهد. البته در اين باره نه تنها رفتار پدر و مادر در مقابل فرزند اهميت دارد، بلکه رفتار آنها با غريبهها نيز مهم است. براي مثال، اگر يکي از والدين به طور کلي تندخو و پرخاشگر باشد، کودکي که به شدت با او همانندسازي ميکند مايل است که همان شيوه رفتاري او را نشان دهد و به همان ترتيب به راحتي پرخاشگر ميشود.
چه بايد کرد؟
در اصل براي درمان پرخاشگري يا خشونت کودکان دو چيز مهم است. يکي اينکه پدر و مادر و مربيان کودک بايد شرايطي را براي او فراهم کنند که از پرخاشهاي او بکاهند. کودک بايد بتواند از نيازهاي حرکتي خود لذت ببرد، براي مثال، اجازه داشته باشد بدود يا از درخت بالا برود يا فضايي در اختيار او قرار گيرد که در آنجا بدون ملاحظه ديگران بتواند هر وقت و هرچه ميخواهد بازي کند. بنابراين فضايي در اختيار کودک قرار دهيد که در آنجا احساس آزادي کند و اجازه داشته باشد که به دلخواه خود رفتار کند. ديگر اينکه شرايط محيطي بايد طوري براي کودک تغيير کند که او بتواند بياموزد و فعاليتهاي مثبت خود را انجام دهد.
6 توصيه مهم
1) سرمشقهاي صحيحي در اختيار او قرار دهيد.
2) او را طوري تربيت کنيد که اعتماد به نفس پيدا کند.
3) به کودک کمک کنيد که پيامدهاي رفتارش را بشناسد و به آن توجه کند.
4) به او فرصت دهيد که اعتماد به نفس و تاييد را تجربه کند.
5) با او به کسب تجربه مشترک و تمرين بپردازيد تا بتواند با مشکلاتش دست و پنجه نرم کند.
6) در شکلهاي پيشرفته و حاد پرخاشگري مانند رفتارهاي کينهجويانه، بيرحمي يا آزار و شکنجه حيوانات پيشنهاد ميشود که او را نزد پزشک متخصص رفتار درماني ببريد چون در چنين موردي يک مربي معمولي از عهده اين کار برنميآيد.
با دانش آموز گستاخ چگونه برخورد کنیم ؟
هر معلمی در دوره تدریس خود ممکن است با دانش آموزان گستاخ برخورد داشته باشد. نکته ای که اکثر معلمان را آزرده می کند. تندی و بی ادبی این دانش آموزان طوریاست کهبهنظرمیرسدکنترلآنهاممکننیست. دراینجاروش هایی را برای برخورد با دانش آموزان گستاخ پیشنهاد می کنیم.
1-اگر خود تحت فشارهای روانی ناشی از زندگی و کار قرار داریم و نمیتوانیم رفتار و گفتار خود را کنترل کنیم، بهتراست پیش از انجام هرکاری درباره دانشآموز، به فکر روشی برای کنترل فشارهای خود باشیم. تحقیقات نشان داده است اگر مربیان بتوانند برخی رفتارهای خود را تغییر دهند، فرمانبری دانش آموز بیشتر خواهد شد.
2-نباید افکار غلط و انحرافی درباره دانشآموز خود نداشته باشیم. به طور مثال: «شاگردم این کار را میکند تا حرص مرا دربیاورد یا او موجب تمام مشکلات در کلاس است.» چنین افکاری زمینه بهوجود آمدن احساس بسیار بد را نسبت به آن دانشآموز مهیا میکند و به طور یقین بر رفتار ما و او اثر منفی میگذارد.
3-باید از ارایه دستورات مبهم، کلی و تکراری اجتناب کنیم. برای مثال، به جای این که بگوییم: «منظم باش»، شفاف و مشخص بگوییم که از او چه میخواهیم.
4-به جای سخنرانی و بحث و جدل، باید کوتاه و مۆثربالحنیمحکمولیدر کمال آرامش به او گوشزد کنیم که رفتارش در ما چه تأثیری گذاشته و اگر از این رفتار خود دست برندارد، چه عاقبتی در انتظار اوست.
5-بهتر است به یاد داشته باشیم که عاقبتی را برای او مشخص کنیم که شدنی و کوتاه مدت باشد.برای مثال نگوییم: «برای همیشه از این کلاس خواهم رفت».
6-نباید انجام دادن خواستههایمان را وظیفه او بدانیم بلکه پس از انجام دادن دستوراتمان باید او را با کلام و هدایای مورد علاقه تشویق کنیم.
7-میتوانیم با مشارکت دانشآموزان فهرستی از مهمترین قوانین در کلاس و مدرسه به ترتیب اهمیت و همراه با روش انجام دقیق آن تهیه کرده و پس از مشخص کردن نوع محرومیت برای انجام ندادنشان، آن را با قاطعیت اجرا کنیم.
8-باید عوامل مشکلساز را شناسایی و برای رفع آن ها اقدام کنیم.
9-به نیازهای جسمی، عاطفی، روانی، اجتماعی، اقتصادی و…دانشآموزانبایدبیشترتوجه کنیم.
10-باید سعی کنیم فرصتی را ایجاد کنیم تا دانشآموزان بتوانند نسبت به رفتارهای نامناسب خود فکر کنند.
11-بهتر است که ارتباط مربیان و مسوولان مدرسه را با والدین بیش از پیش تقویت کنیم.
در دوران بلوغ که بحران روحی و عاطفی نوجوان را در بر می گیرد، بهترین راه برای پیشگیری از خشونت، مسامحه و سازگاری است. اغماض، گذشت و نادیده گرفتن رفتارهای او همراه با آرامش، در اغلب مواقع از استمرار و پیشروی خشونت در قالب پرخاشگری های فیزیکی و لفظی جلوگیری می کند.
12-راهنمایی و مشاوره با دانش آموز در خصوص عواقب خشونت و آثار اجتماعی آن و همچنین مشاوره با خانواده دانش آموز درباره کاهش رفتارهایی که منجر به خشونت نوجوان می شود، بسیار مۆثرخواهدبود.
13-ایجاد زمینه ی فعالیت های مۆثردرخانهومدرسهبرایاشتغالبیشترنوجوانوتخلیه انرژی های جسمیوروانیاودرکاهشخشونت و رفتارهای پرخاشگرانه بسیار تأثیرگذار است.
14-خودداری مدرسه از به کاربردن روش های انضباطی غلط و ایجاد فضای صمیمی تر میان معلمان و دانش آموزانِ نوجوانِ خشونت گرا، بهکاهشرفتارهایخشونتآمیزوپرخاشگرانهمیانجامد.
15-باید از تنبیه بدنی به طور جدی خودداری کرده و درصورت نیاز از محروم سازی های كوتاه مدت استفاده كنیم.
16-خوب است که برای شنیدن مسایل و مشكلات دانش آموزان وقت بگذاریم.
17-بهتر است از سرزنش و تحقیر كردن و مقایسه دانش آموزان به طور جدی خودداری كنیم.
18-باید ضمن تقویت ابعاد معنوی در دانش آموزان، روش های آرام شده ی دینی را به آن ها آموزش دهیم.
19-باید علایم هشداردهنده خشم را به دانش آموزان آموزش دهیم تا بتوانند خشم خود را بهتر كنترل كنند.
20-بهتر است روش های «آرام شدنی » را به آن ها آموزش دهیم، ازجمله تنفس عمیق، حرف زدن های مثبت با خود و...
21-یكی از دلایل عصبانیت و ناراحتی دانش آموزان این است كه نمی توانند احساسات خود را به درستی بیان كنند.می توانیم با كمك عكس و فیلم و نقاشی انواع احساسات مانند خشم، ترس، شادی، غم و... را به آن ها آموزش دهیم.
22-چون بسیاری ازناسازگاری های دانش آموزان به دلیل ناآشنایی مربیان و والدین با مهارت های زندگی است، توصیه می شود مهارت های ارتباطی مانند گوش دادن، ابراز وجود، حل مسأله و تصمیم گیری و دیگر مهارت های زندگی را خود بیاموزیم و به دانش آموزان نیز آموزش دهیم.
درباره دانش آموزان بیش فعال علاوه بر موارد فوق، رعایت موارد زیر تأكید می شود:
دارو درمانی مستمر زیرنظر روا نپزشك كه ممكن است تا چند سال طول بكشد چرا كه با تشخیص و مراقبت درست، بیشتر آنان تا پایان دوره نوجوانی درمان می شوند.
تأمین خواب مناسب شبانه به هر طریق ممكن، حتی با اعلام خاموشی برای تمامی اعضای خانواده.
پرهیز از خوردن قند و شكر، نوشابه گازدار، كاكائو، چیپس و پفك.
آموزش والدین در زمینه شیوه برخورد با آن ها و شیو ه كمك كردن به فرزند بیش فعا لشان در انجام كارهای روزانه
منابع :
کتاب مشاوره با دانش آموزان در مدارس، ترجمه و تألیف حمید اصغری پور، نگار
اصغری پور، منوچهر فضلی خانی، زیر نظر دکتر سیدمختار موسوی.
اطلاعات شخصی و تجربیّات فردی.
ارسال دیدگاه
دیدگاه شما بعد از تایید در قسمت نظرات نمایش داده خواهد شد.