مقدمه
موضوع بحث ما اهمیت روابط خوب در زندگی شاد و رضایتبخش است. اگر ما بیمار (جسمی و فیزیولوژیکی) نباشیم، دچار فقر شدید نشده باشیم تحت تأثیر عوارض ناشی از کهنسالی قرار نگرفته باشیم. وجود سایر مشکلات انسانی مانند خشونت، بزهکاری، بدرفتاری با همسر، اعتیاد به مواد مخدر و مشروبات الکلی، ازدواجهای خالی از عشق و مشکلات هیجانی همگی ناشی از روابط ناخشنود است.
وقتی ما ناخشنود هستیم احساس ناکامی در ما به وجود میآید و سعی میکنیم برای برطرف کردن آن کاری انجام بدهیم، مثلاً زندگی خودمان یا حتی زندگی یک نفر دیگر را تغییر برهیم. وقتی خشنودیم به این معنی است که از زندگی خود نسبتاً راضی هستیم و برای اینکه احساس بهتری داشته باشیم بر روی انجام کارهای بیشتری تمرکز میکنیم. برای مثال میدان روابط خود با دیگران را افزایش میدهیم یا به دنبال خواستههای بیشتری هستیم و شاید هر دو.
به همین صورت وقتی از دست همسر یا فرزندان ناخشنودید، بعضی کارها را که با او انجام میدادید متوقف میکنید و کارهای دیگری را شروع میکنید که آنها را بهعنوان «هفت عادت یا تخریبگر» مینامیم. وقتی از دست اعضای خانواده خود راضی و خشنود بودید کارهای زیادی برای آنها انجام میدادید و آنها را تشویق میکردید کارهای بیشتری برای خودشان انجام دهند. هر چه رضایت و خشنودی شما از یکدیگر بیشتر میشد دوست داشتید کارهای بزرگتری را باهم یا برای هم انجام دهید.
البته منظور این نیست که شما حتماً باید چنین کارهایی را انجام بدهید، ولی بهجای اینکه مثل یک کودک با فرزندتان رفتار کنید، سعی کنید به حرفهایش گوش بدهید و او را مثل یک شریک در کارها سهیم کنید. حتی اگر برایش کاری انجام نمیدهید از بودن با او اجتناب نکنید.
هدف این نوشته کمک به شما برای تغییر رفتارتان است. این آموزش جایگزین خوبی برای کنترل بیرونی بوده و به شما کمک میکند تا با دیگران خوب کنار بیاید. «کنترل بیرونی» که اکثر شما در زندگی از آن استفاده کردهاید باعث میشود کارهایی را انجام دهید که بر روابط شما با افراد لطمه وارد میکند. افرادی که از «کنترل بیرونی» در رابطه با دیگران استفاده کردهاند باعث ناخشنودی هرچه بیشتر خود و آنها شدهاند. هرکس میتواند تنها افکار خود و اقدامات و فعالیتهایی که بر اساس آنها انجام میدهد را مدیریت و کنترل کند.
در روابطمان با دیگران وقتی از زور و اجبار استفاده میکنیم تنها میتوانیم بهطور موقت فعالیتهای آنها را کنترل کنیم ولی هرگز نمیتوانیم افکار آنها را تحت کنترل خود درآوریم. ازآنجاکه هر فرد شخصیت مستقلی دارد وقتی دور ازنظر ماست هر کاری که دلش میخواهد انجام میدهد.
این نظر ساده و قدرتمند را بپذیرید که تمام رفتار و اعمالمان بر اساس "انتخاب" خودمان است. شما انتخابهایی دارید و اطرافیان شما هم انتخابهایی دارند. هیچکدام از شما نمیتوانید رفتارهای کلیشهای خاصی را برای مدتزمان طولانی انجام دهید. همه شما سلیقه و انتخابهای متفاوتی دارید و اگر نتوانید بهطور طولانی بهخوبی و بهطور رضایتمند با یکدیگر کنار بیایید، پس معلوم میشود که یکی یا دو انتخاب غلط است؛ اما همیشه یک انتخاب بهتر وجود دارد. در این نوشته یاد می گبربد که چگونه به انتخاب
همه به انتخاب خودتان بوده و هیچکس شمارا وادار به صحبت کردن و انجام دادن عملی نکرده است و این موضوع به شما کمک میکند تا از گفتن این جمله که او مرا وادار به انجام چنین کاری کرد خودداری کنید. مهم نیست که چه کسی چهکاری کرده و یا چه گفته است ولی موضوعی که کاملاً معلوم است آن است که او نمیتواند شمارا وادار به انجام دادن کاری یا بیان مطلبی بکند و همینطور بالعکس وقتی به آخرین بگومگویی که در حال عصبانیت با همسر یا فرزندان خود داشتهاید رجوع کنید. مرتب این جملات را که قبلاً والدینتان درحالیکه شمارا تهدید میکردند میگفتند در ذهنتان میشنوید: «خودت باعث شدی که من این کار را بکنم» ولی در حقیقت شما تهدید کردن او را "انتخاب" کردهاید.
ما از کودکی مشاهده کردهایم که افراد ناخشنودی خود را بهصورت های مختلفی بروز میدهند. بهطور مثال: عصبانیت، افسردگی، عصبی شدن، ترسیدن، تنش داشتن، خستگی مفرط، مریض شدن و حتی دیوانگی کردن. گاهی ممکن است از درد در ناحیه سر، کمر و شکم رنجبرده باشید. ا ممکن است خوابیدن برای شما مشکل شده باشد و شاید گاهی بهقدری خسته شدهاید که در حال راه رفتن احساس کردهاید بار سنگینی را بر دوش خود حمل میکنید.
فهم و برداشت رایج
یکی از مشکلات جدی در برابر انتخابهای بهتر شما «فهم و برداشت رایج» است که اکثر مردم به آن باور دارند.
"فهم و برداشت رایج" یعنی موضوعاتی که شما ناخواسته ولی عمیقاً به آنها اعتقاددارید بدون آنکه در مورد درست یا نادرست بودن آن حتی اجازه سؤال کردن را به خودتان بدهید.
چرا رها کردن باورهایی که از پیشینیان به ما ارث رسیده و یا آنچه «فهم و برداشت رایج» نامیده میشود مشکل است؟ زیرا رفتار مخربی که «کنترل بیرونی» نامیده میشود. بر خواسته از همین «فهم و برداشت رایج» است. ما «کنترل بیرونی» را مخرب میدانیم چون وقتی در هر رابطهای از آن استفاده شود باعث یک سری کنش و واکنشهایی میشود که درنهایت به قطع رابطه میانجامد. اگر شما با اعضای خانواده خود مشکلدارید نتیجه یک سری کنش و واکنشهایی است که بین شما در یک مدتزمان طولانی اتفاق افتاده است. شاید شما بهجای حکم قطع رابطه بارها از کلماتی مانند خلاص شدن، جدا شدن، ما بیا هم متفاوتیم، عدم تطابق و ... استفاده کرده باشید.
باید بدانیم که چگونه «کنترل بیرونی» رفتار ما را هدایت میکند. « کنترل بیرونی » رفتاری است که شخص از آن بهعنوان یک ابزار مهم در حل مشکلات خود با دیگران استفاده میکند. شاید شما با بیش از یک شخص تعارض داشته باشید ولی راهی که برای مقابله با آنها انتخاب میکنید همواره یکسان است. در هر مشکلی با دیگر آنکه به قطع رابطه منجر شده معمولاً شخصی که قدرت بیشتری دارد به کنترل بیرونی متوسل میشود. برای مثال شما از این نوع کنترل در رابطه با فرزندتان و همسر یا بزرگترهای شما در رابطه با شما استفاده میکنند. اگر قدرت بهصورت مساوی تقسیمشده باشد یا تقریباً مساوی باشد. آنگاه هر دو طرف به کنترل بیرونی متوسل میشوند. این موضوع در بسیاری از ازدواجها نیز زمانی که هر یک از طرفین سعی میکنند در زندگی زناشویی کنترل را در دست خود بگیرند اتفاق میافتد. البته درنهایت این کار باعث میشود تا روابط زن و شوهر ضعیفتر شود.
مقابل « کنترل بیرونی » است. انسانهایی که از نوع کنترل استفاده میکنند تمام تلاششان این است که دیگران را تغییر بدهند و کمتر برای تغییر دادن خودشان تلاش میکنند.
«کنترل بیرونی» راهحلی است که اکنون در بیشتر مشکلات جهان مورداستفاده قرار میگیرد. شاید شما هرگز به این موضوع فکر نکردهاید و یا آن را از کسی نشنیدهاید اما این روش غلطی است هرکدام از ما درواقع با اعمال و رفتارهایمان در روابطمان با دیگران مشکل ایجاد میکنیم و برای حل این مشکلات باید رفتارها و اعمال خودمان را تغییر دهیم. در غیر این صورت این مشکلات همچنان پابرجا خواهند ماند.
اگر در زندگی طرز تفکرمان را تغییر داده و «کنترل درونی» را جایگزین «کنترل بیرونی» کنیم درواقع حل مشکلات را آغاز کردهایم.
در دوران کودکی هر وقت کسی میخواست ما را مجبور به انجام کاری کند و ما قلباً نمیخواستیم آن را انجام دهیم مقاومت نموده و سعی میکردیم که تحت کنترل دیگری قرار نگیریم. این مقاومت باعث به وجود آمدن نیرویی تهاجمی در ما میشد که همواره به روابط ما با شخصی که سعی داشت ما را کنترل کند لطمه میزد. البته چون کوچکترها همیشه بازندهاند این از باعث آزردگی هرچه بیشتر ما و همچنین طرف مقابل میشد؛ یعنی هم والدین که مجبور میشدند خشم و ناراحتی خود را نشان بدهند و هم ما که بازنده بودیم. بعدها که به دوران نوجوانی رسیدیم همیشه از اینکه به ما بگویند چهکار بکنیم رنجیدهخاطر میشدیم و احساس میکردیم آنقدر توان داریم که مقاومت کنیم. این مقاومت به علت سعی والدین در تحت کنترل درآوردن ما بوده و باعث خراب شدن هر چه بیشتر روابط میشد.
هفت عادت مخرب (کنترل بیرونی)
درحالیکه عملاً بیش از هفت عادت مخرب وجود دارد ولی اگر شما همین هفت عادت را در روابط بین خود و دیگران حذف کنید. سریعتر خواهید توانست با یکدیگر در یکجهت حرکت کنید. در غیر این صورت روابط بهاندازهای خراب خواهد شد که هیچ امکانی برای احیای آن وجود نخواهد داشت. به وجود آمدن چنین شرایطی بین والدین و فرزندان امر ناخوشایندی است. تقریباً تمام رابطهها بهاستثناء برخی روابط زناشویی بارها کردن این هفت عادت به حالت عادی خودشان برمیگردند و اگر هر دو طرف مایل باشند که این عادات را ترک کنند هر رابطهای حتی زندگی زناشویی شانس بیشتری برای پایداری خود پیدا میکند.
رفتارهای مخرب عبارتاند از:
انتقاد کردن: قضاوت کردنريال ارزیابی و تحلیل کردن، جستوجو کردن نقص و خطا در انگیزهها و اهداف دیگری.
سرزنش کردن: ایراد گرفتن از دیگری و تعیین اینکه او سزاوار تنبیه است، توبیخ و تقبیح کردن و گوشمالی دادن.
شکوه و گلایه: بهانهجویی کردن، اظهار نارضایتی کردن، گیر دادن، چسبیدن و نالیدن از دست دیگری.
نق زدن و غرغر: منبع مداوم رنجش و آزردگی و خشم و ناراحتی بودن.
تهدید: بیان و نشان دادن قصد صدمه زدن ازنظر فیزیکی و عاطفی.
تنبیه: تحمیل کردن یا آزردگی و رنج ایجاد کردن برای دیگری جهت کنترل از طریق
پاداش و باج: تلاش برای کنترل دیگری با ایجاد رابطه بر اساس اتکا و وابستگی بهجای احترام و توجه به نیازهای اساسی.
بعد از اینکه روابط شما خراب شد ممکن است هنوز در کنار یکدیگر زندگی کنید مثل ازدواج، ولی شانسی برای خشنودی و رضایتمندی باقی نمیماند. وقتی با فرزند خود مشکلدارید نیازی به گرفتن طلاق یا جدایی قانونی وجود ندارد و معمولاً بعد از یک دوره جدایی اگر هر دو طرف دست از عادات مخرب خود بردارند و عاقلانهتر رفتار کنند روابط مجدداً برقرار خواهد شد.
چرا ما از عادات مخرب استفاده میکنیم؟ بهطور مثال چرا ما از دیگران انتقاد میکنیم درحالیکه میدانیم احتمال قطع رابطه وجود دارد. علت خیلی ساده و در یک نکته نهفته است. ما در زمان کودکی با الگوهای رفتاری سروکار داریم که به ما میآموزند برای برقراری یک رابطهی خوب مؤدب بوده و مراقب اطرافیان باشیم. هر وقت در جامعه خطایی انجام بدهیم با انتقاد، سرزنش، تنبیه یا سایر عادات مخرب دیگر روبرو میشویم.
کمی بعد وقتی کاملاً متوجه میشویم چه چیزی برای ما خوب است و چه چیزهایی خوب نیست. به خودمان این اجازه را میدهیم تا در مرود دیگران هم اظهارنظر کرده و بگوییم: من نهتنها میدانم چه چیزی برای من خوب است بلکه میدانم برای هرکسی چه چیزی بهتر است مخصوصاً نزدیکان خودم؛ اما واقعیت این است که نهتنها ما نمیدانیم دیگران چه چیزی باید یاد بگیرند حتی گاهی نمیدانیم خودمان باید چه چیزی را یاد بگیریم.
اگر شما به اطرافیان، خانواده خود و دستانتان نگاهی بیندازید مشاهده خواهید کرد که راضی و خشنودترین آنها کسانی هستند که ادعا نمیکنند میدانند چه چیزی برای دیگران خوب است و کوشش نمیکنند که کسی را کنترل کنند. شاید با افرادی آشنا باشید که بدترین وضعیت رادارند. کسانی که سعی میکنند همواره دیگران را کنترل کنند؛ اما باوجود قدرت زیادی که دارند یک نوع مقاومت دائمی از سوی افراد ضعیفتر علیه آنها وجود دارد که ضد سلطه گری آنهاست و همین موضوع باعث ناخشنودی دائمی آنها میشود.
چیزی که ممکن است باعث تعجب شود آن است که شما با یک گروه از مردم هرگز از عادات مخرب استفاده نمیکنید این گروه دوستان قدیمی شما هستند. زمانی که با آنها مراوده میکنید هیچوقت از آنها انتقاد جدی نمیکنید و هیچوقت به خودتان اجازه نمیدهید که آنها را تنبیه کنید. شما بهطور یقین از هفت عادت مخرب در مرود دوستان خوبتان استفاده نمیکنید چون نمیخواهید آنها را از دست بدهید.
هفت رفتار یا عادت پیونده دهنده
به هنگام مطالعه جملات بالا ممکن است تشخیص داده باشید که در مقابل افرادی که در زندگی شما وجود داشتهاند. از عادتهای مخرب استفاده کردهاید. از روی تجربه به ما ثابتشده است که حتی فکر دست برداشتن از آنها برای بعضی افراد مشکل است. دست برداشتن از عادتها به معنی این نیست که هیچ کاری انجام ندهید بلکه باید کارهایی را انجام دهید و رفتارهایی را از خود نشان دهید که انجام دادن آنها باعث شود سود و بهره بیشتری نصیبتان شود. افرادی که از زبان کنترل بیرونی استفاده میکنند زبان و تفکرشان فاقد خلاقیت است. زبان و تفکر آنها کلیشهای است و غالباً از چند کلمه مصطلح و تهدیدآمیز ساختهشده است. در مقابل زبان کنترل درونی زبانی غنی همراه با واژگانی خلاق مشفقانه و بدون هرگونه تهدید است.
رفتارها عبارتاند از:
گوش دادن: کمک کردن به افراد برای کمک کردن به خودشان. شنیدن رفتار کلی بدون استفاده از هفت عادت مخرب.
حمایت کردن: باور کردن، بهترین انگاشتن فردی بر مبنای تواناییهای خودش به رسمیت شناختن و تقویت و تأیید کردن.
تشویق کردن: بهرهبرداری کردن از تواناییهای فرد و اعتماد به ایجاد بیشترین تلاشها و موفقیتها در برآوردن نیازهای فرد از طریق تصاویر کیفی (ذهنیت) او.
احترام: توجه زیاد و ویژه به دیگری به خاطر دیدن و باور داشتن به ارزشمندی و شأن و مقام او.
اعتماد: اتکا و دلگرمی به شخصیت، توانایی و توانمندی دیگری، ایجاد باور به اینکه کسی برای کمک کردن وجود دارد نه برای صدمه زدن.
پذیرش: باور داشتن، ارزش دادن و دیدن ارزشمندی دیگری، همانطور که هست. حمایت از تلاش او برای پیشرفت مداوم.
گفتگو بر سر اختلافات: تلاش در جهت راهحلهای برنده – برنده. اعتقاد و باور به اینکه هر چه ما میگوییم و انجام میدهیم. میخواهیم به یکدیگر نزدیکتر شویم و نه اینکه به جدایی بیشتر سوق داده شویم. پیدا کردن راهحلهایی که نیازها را برآورده سازد برای ایجاد ارتباطی که میخواهیم با دیگران داشته باشیم.
برای بکار بردن این رفتارها منتظر نمانید که مشکلی به وجود آید. استفاده از 7 رفتار پیونددهنده را از همین حالا شروع کنید. مطمئن باشید اطرافیان شما نیز بلافاصله شروع به تقویت رابطه خواهند کرد.
از این مسئله که همسر یا فرزندتان متوجه شده است که شما او را دوست دارید، بهرهبرداری کنید. بهطور مداوم برای ایجاد رابطه با او کوشش کنید و به حرفهایش گوش بدهید. همچنین یاد بگیرید برای آنکه عادتهای مخرب قبلی در روابط شما از بین برود، از شوخی و مزاح استفاده کنید. قطع عادات مخرب اولین گام راه طولانیای است که باید برای احیای زندگی در شرف فروپاشیدگی یا بهبود روابطمان برداریم ما باید برای اطرافیانمان تا جایی که امکان دارد تأمین نیازهای شأن را امکانپذیر سازیم. برای نیل به این هدف باید هفت عادت سازنده را جایگزین رفتارهایمان سازیم. این تغییر باعث میشود چگونگی کنار آمدن با دیگران را بهطور قابلتوجهی بهبود بخشیم. انجام این مهم، زندگی زناشویی بهتر، خانوادههای شادتر، مدارس موفق بیشتر و افزایش کیفیت و تولید بهتر در محیط کار را باعث خواهد شد.
هرگونه تلاشی برای موفقیت در کاری، به چگونگی خوب باهم کنار آمدن افراد نسبت مستقیم دارد. اگرچه این حقیقت در خصوص خانواده وزندگی مشترک کاملاً بدیهی است، به همان اندازه در مورد مدرسه و محل کار هم صادق است. ما باید در جستوجویی ساختن جامعهای باشیم که در آن زن و شوهرها، رضای خانواده، کارکنان و مدیران، خوشنودتر از این باشند که اکنون هستند. برای آنکه خشنود باشیم نیازمند نزدیکی و صمیمیت با دیگر افراد خشنود هستیم؛ بنابراین هر چه تعداد افراد خشنود و شادمان کمتر باشد شانس خشنودی هر یک از ما نیز کمتر خواهد شد. دنیا مملو از آدمهای تنها، ناکام و عصبانی و ناخشنودی است که نمیتوانند به هیچ آدم خشنود و شادمانی نزدیک شده و با او صمیمی شوند.
ناخشنودی میتواند افراد را در دو جهت سوق دهد: اولین گروه از آدمهای ناخشنود به دنبال راهی برای بازگرداندن خشنودی میکردند که آن را روابط لذتبخش با افراد خشنود مینامیم. گروه دوم از جستجوی خشنودی با دیگر افراد خشنود صرفنظر کرده و حتی دیگر برای یافتن روابط لذتبخش تلاش هم نمیکنند اما آنها نیز مانند همهی ما از کوشش برای دستیابی به احساس خوب دست نمیکشند. آنها پیوسته به جستجوی لذت بدون رابطهاند که بیشتر آن را از طریق پرخوری، مصرف مشروبات الکلی، مواد مخدر، درگیری و خشونت و روابط جنسی بدون عشق برآورده میکنند. اگر نتوانیم جامعهای که اکثر مردم در آن خشنود باشند بسازیم هرگز نمیتوانیم این انتخاب مخرب و خودویرانگر را کاهش دهیم.
ارسال دیدگاه
دیدگاه شما بعد از تایید در قسمت نظرات نمایش داده خواهد شد.