مقدمه
افلاطون بر این عقیده است که پس از تولد باید زندگی کودک همراه با حرکت و جنبش باشد و نیز شرایط زندگیاش چنان باشد که از یکسو دستخوش درد ترس و تشویق نباشید و از سوی دیگر نازپرورده بار نیاید. سقراط نیز بزی را نهتنها در رشد و پرورش کودکان و سیر در تحول منش آنها مؤثر میداند بلکه آن را زمینهای برای شناخت تواناییهایش میداند.
گوتین و دیجنار (1968) به این نتیجه رسیدند که فعالیت بدنی ملایم در یادگیری عمل جمع دریافتی مؤثر است. ماتسودا و سوگیه (1969) نیز در تحقیقی به این نتیجه رسیدند که بعد از بازی سبک با دوچرخه در یادگیری تفریق و انجام تمرینهای بعدی مربوط به آن پیشرفت فاش توجهی مشاهدهشده است.
دلیووایگن در دو مطالعه در خلال سالهای 1960 الی 1967 به این نتیجه رسیدند که ساکت نشاندن طولانیمدت دانش آموزان باهوش و شایسته در کلاس درس فشار منفی بر آنها وارد میکند و وقتی کودکان برای مدت طولانی بدون تحرک در کلاس بنشینند از آزمونهای مربوط به هوش نمره کمتری خواهند گرفت.
تونی بوزان میگوید. بازی تدبیری است که جهان هستی اندیشیده است تا امکان یادگیری آسانتر برای مغز فراهم آید. وی دلیل این امر را خصوصیات بازی میداند که عبارتاند از:
1- تخیلی است.
2- ابتکاری است.
3- نیازمند فعالیت جسمی است.
از کودکان چشمانداز استعدادیابی در وضعیت جسمی فرد میتوان به موارد ذیل اشاره نمود:
1- انرژی میدهد.
2- ایجاد تعهد میکند.
3- انگیزهبخش است.
4- هدفمند کردن زندگی.
5- پیوند بین حال و آینده.
ما در زندگی اکثر مواقع نمیدانیم فرد موفقی هستیم یا نه. اگر موفقیم به چه میزان و در اثر چه عوامل کلیدی این امر محقق شده و چنانچه موفقیتهایی داشتهایم منشأ و سرچشمهاش چه مسائلی بوده است؟ همه اینها به این دلیل است که ما چشمانداز استعدادیابی نداریم و اساساً نمیدانیم قرار است به کجا برسیم.
درواقع ما با استعدادیابی خط سیر زندگی خود را تعریف کردهایم که عبارت است از خط اتصال از وضع موجود (استعدادهای درونی ما) به وضع مطلوب (چشمانداز) و ازاینروست که میتوان لحظه انشا چشمانداز را تولدی دوباره دانست چراکه میتوان از آن لحظه به بعد در پرتو چشماندازی الهامبخش آینده متفاوتی را دید و ناامیدیها جای خود را به امید خواهد داد.
البته یک نکته نباید مغفول واقع شود و آن این است که تدوین چشمانداز شرط لازم موفقیت و نه شرط کافی است. بلکه شرط کافی همین پشتکار، سعی و تلاش و همت عالی است.
هنر تعامل بااستعدادها
در زندگی دیدهایم یا شنیدهایم که افرادی بااستعدادهای بسیار بالا به کارهای خلاف روی میآورند و اتفاقاً به دلیل توانمندیهای بالا به کارهای خارقالعاده اما منفی دستزدهاند. هنر تعامل بااستعدادها که زیرشاخهای از مبحث سیستم مدیریت استعدادهاست به ما میگوید که همیشه بهترین راه در چنین مواقعی اولین و راحتترین راه نیست! بهعبارتدیگر بهجای سرکوبی مطلق این افراد به دلیل کارهایشآنکه تبعات منفی برای خود و جامعهشان دارد میتوان از استعدادهای آنها برای رشد و ترقی جامعه بهره جست بهگونهای که آنان نیز در مسیر رشد و اصطلاح قرار بگیرند.
یکی از ارکان مهم در مقوله استعدادیابی و استعداد پروری فرصتها هستند. اساساً فرصتها یا درونی هستند و ما خود مسبب آن بودهایم و یا اینکه از بیرون نشأتگرفتهاند. مثل فرصتی که از سوی والدین، معلمان، خواهران و برادران و دوستان و ... فراهم میگردد و ما را در شناسایی و رشد استعدادها یاری میدهد. در اینجا پرداختن به چند نکته ضروری است:
- vچگونگی دریافتن فرصتها
- vجلوگیری از هدر رفتن فرصتهای ایجادشده
- vچگونگی تبدیل تهدیدها به فرصتها.
مورد اول به این اشاره دارد که در زندگی هر یک از ما فرصتهایی ایجاد میشود که گویی خداوند به ما ارزانی میدارد تا بدان وسیله زمینه رشد و پویای استعداد خود را مهیاسازیم. در حدیثی قدسی آمده است:
«و فی ایام ذهرکُم نفَحاتٌ الا فتْعرضوا لها»
بدین معنی که در زندگی هرکدام از شما نفحات (نسیمهای انرژیبخش و جانفزا) از سوی خداوند بهسوی شما وزیده میشود. پس آگاه و مترصد باشید که خود را در معرض آنها قرار دهید.
مورد دوم به ما گوشزد میکند که مواظب باشیم فرصتهای ایجادشده تباه نشوند و حتیالامکان از آنها بهره کافی را ببریم. در حدیث گهرباری داریم که:
«اغتنموا الفرض فانها تمر مر الحساب»
یعنی فرصتها را غنیمت شمارید و در تأیید چراکه مانند ابر میگذرند. پس لازمه بهرهمندی از فرصتها سرعت و دقت در کشف آنهاست.
سومین نکته در فرصتها اشاره به این موضوع دارد که با مدیریت عالی و متعالی میتوان حتی از تهدیدهای زندگی هم فرصت ساخت.
یکی دیگر از عواملی که متأسفانه بسیاری از ما آن را تهدید قلمداد میکنیم رقیب است. در کلاسهای درس ما بعضاً دانش آموزان مخصوصاً دانش آموزان درس خون و طراز اول دوست دارند یکهتاز باشند درحالیکه این رقیب است که آنها را به فعالیت بیشتر و پویایی مضاعف وامیدارد و اساساً رقابت سالم عامل پیشرفت است و نباید عامل اضطراب و ناراحتی باشد. در بعضی موارد حتی دشمن هم میتواند نقش یک فرصت خارجی را ایجاد کند.
البته تعیین دقیق اینکه اتفاق پیش روی ما یک فرصت است و یا تهدید کار چندان آسانی هم نیست و به عواملی ازجمله تجربه، دانش و صحیح بودن زاویه دید نیز بستگی دارد بهعنوانمثال در یک عملیات نظامی که بین ما و دشمنی کانال عریضی حائل شده است. تشخیص اینکه آن کانال آیا فرصت است یا تهدید فقط به این نکته بستگی دارد که آیا نیروی تهاجمی و دفاعی ما از آنها بیشتر است یا بالعکس. اگر ما از آنها قویتریم این سد یک مانع و لذا یک تهدید است اما درصورتیکه آنها از ما قویتر باشند این کانال فرصتی است فرا روی ما که مانع از حمله به سمت ما شود.
شکوفایی استعداد به زندگی کیفیت میدهد
اعمال سیستم مدیریت استعدادها که شامل فرایندهای زیر است. گامی جهت معنا بخشی به زندگی است.
- 1)کشف استعدادهای درون: وضع موجود زندگی
- 2)تدوین افق زیبا فراروی استعدادمان (چشمانداز): وضع مطلوب زندگی
- 3)بررسی راههای رسیدن از وضع موجود زندگی به وضع مطلوب زندگی
ما از فرایند فوق به معماری حرکت در زندگی یاد میکنیم که در شکل زیر به آن پرداختهشده است.
زمانی که ما با یک خط سیر منطقی و مدبرانه برای رسیدن به اهداف من زندگی را آغاز میکنیم این لحظه را باید لحظه رویش مجدد تولد دوباره و رنسانس هست چراکه بسیاری از ما مدتی از عمر را بهغفلت و بدون توجه به اصول گذراندهایم. بالاخره باید روزی دریابیم که سرنوشت زندگی را باید به مدد استعدادهای من تغییر دهیم.
خالی از لطف نیست بدانید بسیاری از افراد در سنین بالا موفق به یافتن استعدادهای خود شدهاند. هرچند گفتهشده است که بهترین حالت سن استعدادیابی تا هفدهسالگی است و فرد باید میوه اولیه استعدادهای خود رابین هفدهتا بیستوپنجسالگی بچیند اما برای موفقیت هیچگاه دیر نیست. بدون اعمال سیستم مدیریت استعدادها در زندگی چهبسا عمر طولانی داشته باشیم اما آنچه در زندگی مهم است کمیت زندگی نیست بلکه کیفیت آن است، درواقع اگر آن قسمتی از زندگی که تعالی و رشد و بندگی اختصاص دارد را عمر فعال “Active life” بنامیم، هدف اعمال سیستم مدیریت استعدادها، افزایش نسبت عمر فعال بهکل عمر است و بقیه عمر که امنترین و همنشین واقعی خود است، یعنی استعداد را رها کرده و بهتنهایی راه مسیر را پیموده لحظات تلفشده زندگی است.
آیندهایده پردازی
آفرینش ایدهها نو و طرح افکار نوین، محصول کارکردهای شناختی و عصبی فردی است. میزان تکاملیافتگی نیمکرههای مغز و سامانه عصبی در هر فرد عاملی تعیینکننده در سطح میزان ادراک و شناخت محیط و پردازش ذهنی دریافتهای حسی است.
هر ایده یا اندیشه نوینی براثر پردازش ذهنی و یافتن ارتباطها و تمایزهای موجود و بالقوه میان عناصر طبیعی حاصل میشود. فرآیند پردازش ذهنی متمایز از عوامل طبیعی سامانه عصبی و آموختهها و مهارتهای فردی است. بر این اساس در بحث پیرامون ایده پردازی با دو جنبه زیستشناسی سامانهی عصبی و ظرفیتهای موروثی انسانی روبرو هستیم.
گروهی از پژوهشگرآنکه در حوزهی علوم انسانی و اجتماعی فعال هستند به کارکردهای نظری مطرح در شناخت و ادراک انسان میپردازند. مهارتها و روشهای تفکر، خردورزی، کنجکاوی، یادگیری، پرسش و دیگر مباحثی ازایندست همگی در این بخش مطرح میشوند؛ اما بخش دیگر یعنی جنبه زیستشناسی و عصبشناختی سامانه عصبی که در پردازش ذهنی و ایجاد تفکر مؤثر است، موردمطالعهی عصب شناسان و دانشمندان علوم اعصاب قرار دارد. اگر این سامانه را بهعنوان تفکر در انسان در نظر بگیریم، میزان کارایی این ابزار نقش و تأثیری مستقیم در شکل محصول نهایی یعنی "ایده" و"فکر" دارد.
به بیانی دیگر هرقدر از سامانهی عصبی کاملتری برخوردار باشیم، صاحب افکار و ایدههای برتری خواهیم بود. ممکن است سامانهی عصبی کنونی انسان کامل به نظر برسد؛ اما واقعیت این است که همین سامانه عصبی نیز بهمرورزمان مسیر تکاملی را پیموده است. انسان امروزی نسبت به انسان چندین هزار سال پیش از سامانه عصبی تکاملتری برخوردار است. طبیعی است که راه این تکامل مسدود نیست و تا آیندهای نامعلوم امتداد دارد. اینکه انسانهای هزارهای پیشین از تکامل نسبی سامانه عصبی برخوردار بودهاند یا خیر، عامل بررسی است و مطالعاتی که تاکنون گرفته نشان میدهد بهمرورزمان تمرکز مغزی در نسلهای مختلف از یک نیمکره به نیمکره دیگر انتقالیافته است.
در نسل کنونی بشر سمت راست مغز کنترلکننده تواناییهای فضایی، درک و احساس هنرمندانه و افکار خلاقانه و مبتکرانه است. نیمکره راست مغز که مسائل را بهطورکلی و کل نگرانه مجسم و ادراک میکند. بهعبارتدیگر، شما مایلید بهجای مشاهده جزییات سازنده و تشکیلدهنده، تصویر اصلی و بزرگ را ببینید. به همین شکل نیمکره راست مغز است که یک الگوی کلی را از قطعات جزیی و فردی بازسازی و نقطهی نظرات و نگرشهای جدید را به وجود میآورد. میتوان تصور نمود که نیمکره راست بهطورکلی محل آفرینش ایدههای نو و ایده پردازی است.
یک شخص راست مغز، از استعداد هنر و موسیقی برخوردار است و به کندوکاو در مناسک، تشریفات، آیین، شعائر، عرفان و تصوف علاقه خاصی دارد. افراد راست مغز، عمدتاً مایلاند به شیوهای خلاقانه و ناخودآگاه مسائل جدید را یاد بگیرند و همین به واکنشهای احساسی و عاطفی نسبت به شرایط و موقعیتهای تحلیلگرایانه منجر میشود. در بسیاری از موارد، چنین افرادی وقتی پاسخ صحیح یک سؤال یا مشکل را دریافت میکنند، بدون آنکه بفهمند این پاسخ چگونه حاصلشده است، (حس ششم) خودشان تکیه مینمایند.
نیمکره چپ مغز مسائل را بهصورت سلسله وار تجزیهوتحلیل میکند. درحالیکه نیمکره راست بهندرت چنین پردازشی را انجام میدهد. درنتیجه، اشخاص راست مغز بدون آنکه اولین کار را به اتمام برسانند، مایلاند از این شاخه به آن شاخه بپرند و به سراغ کار دیگری بروند. شاید اینیک نقطهضعف محسوب شود، اما بهنوبه خود نیز میتواند به شمار آید. چنین افرادی گاهی اوقات خود را باکارهای متعدد مواجه میبینند.
دو نیمکره مغز عملکرد یکپارچهای دارند و در همکاری تنگاتنگی با یکدیگر میباشند؛ اما از جنبههای گوناگونی با یکدیگر تفاوت دارند. افراد نیز ازنظر آنکه کدام نیمکره مغزشان بر افکار و پردازش اطلاعات مغزشان سیطره دارد با یکدیگر تفاوت دارند. کنون به تفاوتهای ذهنی دو نیمکره مغز میپردازیم:
ویژگیهای افراد نیمکره راست مدار:
- دیداری، تمرکز بر تصاویر و الگوها.
- درک مستقیم و شهودی، پیروزی از احساسات.
- حافظه تصویری، توسط یادداشت و یا ترسیم موضوعات آنها را به خاطر میسپارد.
- پردازش افکار بهطور همزمان صورت میگیرد.
- اطلاعات را به یکدیگر ارتباط میدهد.
- ابتدا به کلیات و سپس به جزئیات میپردازد.
- سازمان نیافته میباشد.
- تداعی آزاد دارد.
- بسیار در جستجوی استدلال بوده و به دنبال علل قوانین میباشد.
- فاقد حس زمان میباشد.
- در تلفظ و یافتن واژهها مشکل دارد.
- از لمس اشیاء لذت میبرد.
- در اولویتبندی مشکل دارد. واکنشی و بدون اندیشه اقدام به کاری میکند.
- هنگام صحبت کردن دستان خود را حرکت میدهد.
- به چگونگی بیان سخن توجه میکند و نه به مضمون آن.
ویژگیهای افراد نیمکره چپ مدار:
- شفاهی: تمرکز بر واژهها، نمادها و ارقام.
- تحلیلگر: پیروی از منطق.
- برای به خاطر آوردن، از واژهها سود میبرد: اسامی را بهجای چهرهها به خاطر میسپارد.
- پردازش افکار بهطور متوالی و ترتیبی و مرحلهبهمرحله صورت میگیرد.
- استنتاج منطقی از اطلاعات به عمل میآورد.
- ابتدا جزئیات را بررسی کرده سپس به کلیات دست مییابد.
- بسیار سازمانیافته میباشد.
- علاقهمندی به تهیه فهرست و برنامهریزی است.
- معمولاً بدون تحقیق و کورکورانه از قوانین تبعیت میکند.
- در پیگیری و حفظ زمان کارآمد است.
- تلفظات و فرمولهای ریاضی به سهولت به خاطر سپرده میگردند.
- از مشاهده اشیاء لذت میبرد.
- از پیش برنامهریزی میکند.
- هنگام سخن گفتن بهندرت از اشارات و حرکات دست استفاده میکند.
- به مضمون سخن توجه میکند و نه به چگونگی بیان آن.
تفاوتهایی میانمغز زنان و مردان:
- سلولهای مغزی در مردان 4% بیشتر از زنان میباشد. مغز مردان 100 گرم سنگینتر از مغز زنان است.
- ارتباطات میان سلولهای مغزی در زنان بیشتر از مردان میباشد.
- انتقال اطلاعات میا دو نیمکره مغز در زنان با سرعت بیشتری انجام میگیرد.
- زنان تقریباً به هر دو نیمکره مغزشان دسترسی دارند اما مردان عمدتاً از نیمکره چپ مغزشان استفاده میکنند.
- طول نخاع در مردان اندکی طویلتر از زنان میباشد.
ارسال دیدگاه
دیدگاه شما بعد از تایید در قسمت نظرات نمایش داده خواهد شد.